پارت 14
پارت 14
هوسوک : خوب چیشده
دوستش با ناامیدی گفت
یونگی : خوب من که بهت گفتم کت خیلی کلشقه
هوسوک : یه باره دیگه امتحان کن
یونگی گوشیش رو از گوشش جدا کرد و نگاهی به مومشکی کرد
یونگی : هی اگه بهم بگی که اسمت چیه بهت کاکائو میدم باشه
مومشکی نگاه اخمی شو به یونگی دوخت و این بار هم زبونشو برایه یونگی درآورد دوباره بهش پشت کرد
یونگی گوشیش رو گذاشت رو رویه گوشش و باز هم با کلافکی گفت
دوستش بهش تذکر داد و گفت
هوسوک : ای سگ ......هاری چرا اینجوری ازش میپرسی خوب یکمی مهربون باش
یونگی: سگ هاری اونه نه من ! باشه یه کاریش میکنم
دوباره گوشی رو از گوشش جدا کرد و تماس رو قط کرد لحنه اش رد عوض کرد
یونگی : خوب خانم خوشگله میشه حرف بزنیم
مومشکی که اخم کرده بود نگاهش رو سمته یونگی داد
یونگی دوباره با همون لحنه مهربونی گفت
یونگی : اسمه من مین یونگی هستش میشه تو هم اسمتو بهم بگی قول میدم دوستایه خوبی باشیم
دخترک چشمانش درشت شدن و نگاهی سمته یونگی کرد خیلی تعجب کرده بود از این رفتاره مین یونگی
یونگی : خوب بگو دیگه من و تو دوستایه خوبی میشیم
مومشکی رویه لبایه زخمی اش خنده اومد موهاش رویه صورتش بود و فقد یه چشمش معلوم میشد
با یه دستش موهایه سمت چپ گوشش رو جم کرد و پشته گوشش رو به یونگی نشون داد
یونگی از چیزی که دید شوکه ایستاد و چشمانش درشت شده بودن
پوشته گوشش " D " خالکوبی شده بود یونگی با کمال تعجب گفت
یونگی : اسمت D هستش
مومشکی سرشو تکون داد
_ اره
یونگی : خوب چند سالته
اول D مکس کر د بعدش با اشاره گفت
_ 17
یونگی : خیله خوب من یه کاری برام پیش اومد الان میام باشه
فرمانده مین بیشتر کنجکاو شد و زود شماره دوستش رو گرفت
بعد از چند بوق صدایه دوستش رو شنید
یونگی : هوسوک میگه اسمش D هستش و 17 سالشه
هوسوک از این اسمش شکه شد و گفت
هوسوک : باشه سه سوته پیداش میکنم
و تماس رو قط کردن یونگی یاد اون لحظه اوتاق وقتی مومشکی موهایش رو جم کرد گردنش خیلی زخمی بود
آروم رفت سمته اوتاق D وقتی وارده اوتاق شد با دیدنه مومشکی که با دسپند اش بازی میکرد خنده به لب اش اومد درو بست و قدمی سمته تخت برداشت......
هو هو
هوسوک : خوب چیشده
دوستش با ناامیدی گفت
یونگی : خوب من که بهت گفتم کت خیلی کلشقه
هوسوک : یه باره دیگه امتحان کن
یونگی گوشیش رو از گوشش جدا کرد و نگاهی به مومشکی کرد
یونگی : هی اگه بهم بگی که اسمت چیه بهت کاکائو میدم باشه
مومشکی نگاه اخمی شو به یونگی دوخت و این بار هم زبونشو برایه یونگی درآورد دوباره بهش پشت کرد
یونگی گوشیش رو گذاشت رو رویه گوشش و باز هم با کلافکی گفت
دوستش بهش تذکر داد و گفت
هوسوک : ای سگ ......هاری چرا اینجوری ازش میپرسی خوب یکمی مهربون باش
یونگی: سگ هاری اونه نه من ! باشه یه کاریش میکنم
دوباره گوشی رو از گوشش جدا کرد و تماس رو قط کرد لحنه اش رد عوض کرد
یونگی : خوب خانم خوشگله میشه حرف بزنیم
مومشکی که اخم کرده بود نگاهش رو سمته یونگی داد
یونگی دوباره با همون لحنه مهربونی گفت
یونگی : اسمه من مین یونگی هستش میشه تو هم اسمتو بهم بگی قول میدم دوستایه خوبی باشیم
دخترک چشمانش درشت شدن و نگاهی سمته یونگی کرد خیلی تعجب کرده بود از این رفتاره مین یونگی
یونگی : خوب بگو دیگه من و تو دوستایه خوبی میشیم
مومشکی رویه لبایه زخمی اش خنده اومد موهاش رویه صورتش بود و فقد یه چشمش معلوم میشد
با یه دستش موهایه سمت چپ گوشش رو جم کرد و پشته گوشش رو به یونگی نشون داد
یونگی از چیزی که دید شوکه ایستاد و چشمانش درشت شده بودن
پوشته گوشش " D " خالکوبی شده بود یونگی با کمال تعجب گفت
یونگی : اسمت D هستش
مومشکی سرشو تکون داد
_ اره
یونگی : خوب چند سالته
اول D مکس کر د بعدش با اشاره گفت
_ 17
یونگی : خیله خوب من یه کاری برام پیش اومد الان میام باشه
فرمانده مین بیشتر کنجکاو شد و زود شماره دوستش رو گرفت
بعد از چند بوق صدایه دوستش رو شنید
یونگی : هوسوک میگه اسمش D هستش و 17 سالشه
هوسوک از این اسمش شکه شد و گفت
هوسوک : باشه سه سوته پیداش میکنم
و تماس رو قط کردن یونگی یاد اون لحظه اوتاق وقتی مومشکی موهایش رو جم کرد گردنش خیلی زخمی بود
آروم رفت سمته اوتاق D وقتی وارده اوتاق شد با دیدنه مومشکی که با دسپند اش بازی میکرد خنده به لب اش اومد درو بست و قدمی سمته تخت برداشت......
هو هو
۳.۷k
۰۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.