پارت
پارت۲۸
جی را دید که اون چند نفر با خشم دارن به سمتش میان ترسیده تر از قبل بود وگفت
جی را:چی کار دارید
که یکی از اونا گفت
...:رییس گفت هرچقدر لازمه خشممون و خالی کنیم سرش پس نظرت چیه اول از این شلاق استفاده کنیم
.....:موافقم بعدشم از تیغ استفاده کنیم خوبه
....:عالیه
و یه شلاق برداشتن و به سمت جی را رفتن و شروع به زدنش کرد ۲۰۰ تا ضربه زده بودن جی را بیهوش شده بود و لباسش خونی و پاره پاره شده بود ولی اونا دست بردار نبودن و آب رو روی سر جی را خالی کردن تا بهوش بیاد جی را دوباره بهوش اومد ولی تا اونا میخواستن شروع کنن چان کیو به همراه برادرش وارد اتاق شدن
چان کیو:از اینجا به بعد دیگه کاری نداشته باشین و برید
...و....:بله قربان
و از اتاق بیرون رفتن
چان کیو به سمت جی را رفت و گفت
چان کیو: چه نقاشی قشنگی نظرت چیه که کل لباساتو دربیارم هان
جی را:لطف..لطفا نکن(ضعیف)
سو چان:برادر این دختر خیلی وراجه مگه نه
چان کیو:اره
سو چان:پس
چان کیو:شروع کنیم
دست جی را رو باز کردن و حسابی زیر لگد گرفتنش و کلی کتکش زدن و بعد به طور وحشیانه ای به جی را تج*اوز کردن
جی را بدنش خونی بود و بیحال روی تخت افتاده بود یک روز گذشت ولی کسی با سراغش نیومده بود و توی اتاق بدون آب و غذا و با دست و پای بسته افتاده بود که
چان کیو به همراه یه خانم وارد اتاق شدن
چان کیو:اجوما ببرش حمام و بهش برس و لباس بهش بده
اجوما:چشم ارباب
و چان کیو رفت و اجوما اومد پیش جی را
اجوما:الهی بمیرم برات دخترم
و جی را به کمک اجوما حمام کرد و اجوما به جی را حسابی رسید و لباس خدمتکاری مخصوصش و بهش داد و گفت
اجوما:دخترم تو از امروز خدمتکار این عمارتی و باید به حرف های ارباب گوش بدی این به نفع خودته فعلا استراحت کن از فردا شروع میکنی
و جی را فقط سر تکون داد
تهیونگ حالش داغون بوده چون دوروز بی خبر از جی را زندگی میکرد دلش تنگ بود و نگران بود و همش به خودش میگفت چرا اونروز جواب زنگ هاش و ندادم و در به در دنبال جی را میگشت
۲ماه گذشته بود و توی اون عمارت تمام خدمتکارا با جی را بد بودن فقط اجوما باهاش خوب بود و چان کیو هر زمان که عصبانی بود سر جی را خالی میکرد و همیشه بهش تج*اوز میکرد
................
جی را دید که اون چند نفر با خشم دارن به سمتش میان ترسیده تر از قبل بود وگفت
جی را:چی کار دارید
که یکی از اونا گفت
...:رییس گفت هرچقدر لازمه خشممون و خالی کنیم سرش پس نظرت چیه اول از این شلاق استفاده کنیم
.....:موافقم بعدشم از تیغ استفاده کنیم خوبه
....:عالیه
و یه شلاق برداشتن و به سمت جی را رفتن و شروع به زدنش کرد ۲۰۰ تا ضربه زده بودن جی را بیهوش شده بود و لباسش خونی و پاره پاره شده بود ولی اونا دست بردار نبودن و آب رو روی سر جی را خالی کردن تا بهوش بیاد جی را دوباره بهوش اومد ولی تا اونا میخواستن شروع کنن چان کیو به همراه برادرش وارد اتاق شدن
چان کیو:از اینجا به بعد دیگه کاری نداشته باشین و برید
...و....:بله قربان
و از اتاق بیرون رفتن
چان کیو به سمت جی را رفت و گفت
چان کیو: چه نقاشی قشنگی نظرت چیه که کل لباساتو دربیارم هان
جی را:لطف..لطفا نکن(ضعیف)
سو چان:برادر این دختر خیلی وراجه مگه نه
چان کیو:اره
سو چان:پس
چان کیو:شروع کنیم
دست جی را رو باز کردن و حسابی زیر لگد گرفتنش و کلی کتکش زدن و بعد به طور وحشیانه ای به جی را تج*اوز کردن
جی را بدنش خونی بود و بیحال روی تخت افتاده بود یک روز گذشت ولی کسی با سراغش نیومده بود و توی اتاق بدون آب و غذا و با دست و پای بسته افتاده بود که
چان کیو به همراه یه خانم وارد اتاق شدن
چان کیو:اجوما ببرش حمام و بهش برس و لباس بهش بده
اجوما:چشم ارباب
و چان کیو رفت و اجوما اومد پیش جی را
اجوما:الهی بمیرم برات دخترم
و جی را به کمک اجوما حمام کرد و اجوما به جی را حسابی رسید و لباس خدمتکاری مخصوصش و بهش داد و گفت
اجوما:دخترم تو از امروز خدمتکار این عمارتی و باید به حرف های ارباب گوش بدی این به نفع خودته فعلا استراحت کن از فردا شروع میکنی
و جی را فقط سر تکون داد
تهیونگ حالش داغون بوده چون دوروز بی خبر از جی را زندگی میکرد دلش تنگ بود و نگران بود و همش به خودش میگفت چرا اونروز جواب زنگ هاش و ندادم و در به در دنبال جی را میگشت
۲ماه گذشته بود و توی اون عمارت تمام خدمتکارا با جی را بد بودن فقط اجوما باهاش خوب بود و چان کیو هر زمان که عصبانی بود سر جی را خالی میکرد و همیشه بهش تج*اوز میکرد
................
- ۵.۵k
- ۱۵ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط