یونگی ممن عاشقش شدم ولی تو این مدت کم امیدوارم که بهش خ
یونگی م..من عاشقش شدم ولی تو این مدت کم امیدوارم که بهش خوش بگذره
با ناراحتی رفتم سمت شاهدخت و بغلش کردم
کوک :بابایی خیلی اذیت شدی؟(بغض)
جسی :مهم نیست مهم اینه که پیشتم (بغض)
کوک :بابایی و میبخشی؟ (گریه)
جسی تخصیر شما نیست راستی میتونم مامان و ببینم؟
کوک: اره بیا بریم
رفتم و قفل اتاق و باز کردم
کوک عزیزم
آت بیا تو( ناراحت)
کوک ببین کی اومده
ویو آت
تا اومد داخل از چشماش فهمیدم دخترم برگشته رفتم سمتش و بغلش کردم
جسی مامان شمایین؟
ات دختر قشنگم (گریه)
جسی م.. مامان چقدر خوشگلی
ات فدات بشم من آرزوم بود فقط یک بار بغلت کنم
کوک عزیزم ح..حالا منو میبخشی؟(کیوت و بغض)
ات هیچ وقت
کوک باشه من میرم راحت باشین (اشکاش ریخت)
کوک رفت من هیچ وقت نمیبخشمش و فقط بخاطر این طلاق نگرفتم که منو تو این اتاق زندونی کرده بی رحم نزاشته تو این ۹ سال از اتاقم بیرون برم
با ناراحتی رفتم سمت شاهدخت و بغلش کردم
کوک :بابایی خیلی اذیت شدی؟(بغض)
جسی :مهم نیست مهم اینه که پیشتم (بغض)
کوک :بابایی و میبخشی؟ (گریه)
جسی تخصیر شما نیست راستی میتونم مامان و ببینم؟
کوک: اره بیا بریم
رفتم و قفل اتاق و باز کردم
کوک عزیزم
آت بیا تو( ناراحت)
کوک ببین کی اومده
ویو آت
تا اومد داخل از چشماش فهمیدم دخترم برگشته رفتم سمتش و بغلش کردم
جسی مامان شمایین؟
ات دختر قشنگم (گریه)
جسی م.. مامان چقدر خوشگلی
ات فدات بشم من آرزوم بود فقط یک بار بغلت کنم
کوک عزیزم ح..حالا منو میبخشی؟(کیوت و بغض)
ات هیچ وقت
کوک باشه من میرم راحت باشین (اشکاش ریخت)
کوک رفت من هیچ وقت نمیبخشمش و فقط بخاطر این طلاق نگرفتم که منو تو این اتاق زندونی کرده بی رحم نزاشته تو این ۹ سال از اتاقم بیرون برم
- ۷.۸k
- ۰۳ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط