پارت 9
#پارت_9
ساعت نزدیکای ۵ صب بود کع همه رو جم کردمو بعدش از شدت خستگی وسط انبار از حال رفتم ...
با چند تا ضرباتی که به صورتم خورد چشمامو به زور باز کردم و با صورتم آرتام روبه رو شدم ..
+ چت شد یهو
- چیزیم نیس خوبم
+ عجب پسر رو مخی هستیا پلاس زمین شدی بعد میگی خوبم ،،، افرین کارت خوب بود حالا میتونی بری استراحت کنی
- پس کی اون دخترا رو میاره اینجا
+ از یکی دیگه کمک میگیرم
- نمیخواد من میتونم از پسش بر میام
+ با این حالت ( بعدم با انگشت بهم اشاره کرد )
- باور کن چیزیم نی تا الان اینکارو کردم بزار بقیشم خودم انجام بدم من میخوام خودمو ثابت کنم
+ اوم خوبع ، باشه پس الان برو دست و صورتتو بشور بعدم دنبالم بیا
- چشم
دنبالش رفتم و دونه دونه دخترا رو وارد انبار کردم که یهو چشمم خورد به سوگل ... اونم بهمو دید اومد سمتم کع یهو سر یکی دوتا دخترا داد زدم کع بفهمه من اینجا چیکارم کع خب موفقم شدم و اون فهمید و خیلی اروم سر جاش واستاد،، اومدم اونم بفرستم توی انبار کع یهو ارتام گف ...
+ این دخترو ببر به اتاق جدای گوشه انبار
- چشم
سوگل و بردم اونجا و اروم بش گفتم ..
- نگران هیچی نباش نجاتت میدیم
بعدم انداختمش توی اتاقی که ارتام گفتو درو بستم ،، بعد اینکه کارا تموم شد عجیب حس ضعف داشتم که ارتام گف ..
+ ارمین باهام بیا
- چشم
دنبالش راه افتادم که رفتیم توی اشپز خونه به خدمتکارا گف واسمون غذا درست کنن و بعدم رو بهم گف
+ افرین کارت خوب بود اینم جایزت
- ممنونم
وقتی داشتیم غذا میخوردیم یهو دست ارتامو گوشه لبم حس کردم نگاهمو به نگاهش دوختم کع گفت ..
+ شبیه بچه ها غذا میخوری دور دهنتو کثیف کردی
بعدم یه لبخند مکش مرگ ما زد .. بعد تموم شدن غذا رفتم توی اتاقو خودمو پرت کردم روی تخت اصلا نفهمیدم کی خوابم برد کع صب با صدای در اتاقم پاشدم .....
ساعت نزدیکای ۵ صب بود کع همه رو جم کردمو بعدش از شدت خستگی وسط انبار از حال رفتم ...
با چند تا ضرباتی که به صورتم خورد چشمامو به زور باز کردم و با صورتم آرتام روبه رو شدم ..
+ چت شد یهو
- چیزیم نیس خوبم
+ عجب پسر رو مخی هستیا پلاس زمین شدی بعد میگی خوبم ،،، افرین کارت خوب بود حالا میتونی بری استراحت کنی
- پس کی اون دخترا رو میاره اینجا
+ از یکی دیگه کمک میگیرم
- نمیخواد من میتونم از پسش بر میام
+ با این حالت ( بعدم با انگشت بهم اشاره کرد )
- باور کن چیزیم نی تا الان اینکارو کردم بزار بقیشم خودم انجام بدم من میخوام خودمو ثابت کنم
+ اوم خوبع ، باشه پس الان برو دست و صورتتو بشور بعدم دنبالم بیا
- چشم
دنبالش رفتم و دونه دونه دخترا رو وارد انبار کردم که یهو چشمم خورد به سوگل ... اونم بهمو دید اومد سمتم کع یهو سر یکی دوتا دخترا داد زدم کع بفهمه من اینجا چیکارم کع خب موفقم شدم و اون فهمید و خیلی اروم سر جاش واستاد،، اومدم اونم بفرستم توی انبار کع یهو ارتام گف ...
+ این دخترو ببر به اتاق جدای گوشه انبار
- چشم
سوگل و بردم اونجا و اروم بش گفتم ..
- نگران هیچی نباش نجاتت میدیم
بعدم انداختمش توی اتاقی که ارتام گفتو درو بستم ،، بعد اینکه کارا تموم شد عجیب حس ضعف داشتم که ارتام گف ..
+ ارمین باهام بیا
- چشم
دنبالش راه افتادم که رفتیم توی اشپز خونه به خدمتکارا گف واسمون غذا درست کنن و بعدم رو بهم گف
+ افرین کارت خوب بود اینم جایزت
- ممنونم
وقتی داشتیم غذا میخوردیم یهو دست ارتامو گوشه لبم حس کردم نگاهمو به نگاهش دوختم کع گفت ..
+ شبیه بچه ها غذا میخوری دور دهنتو کثیف کردی
بعدم یه لبخند مکش مرگ ما زد .. بعد تموم شدن غذا رفتم توی اتاقو خودمو پرت کردم روی تخت اصلا نفهمیدم کی خوابم برد کع صب با صدای در اتاقم پاشدم .....
۲.۵k
۲۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.