تقاص عشق

« تقاص عشق »
پارت ۵‌۵

{ سئول ساعت ۱۱ شب }

همه تویه خیمه هاشون بودن خیمه ات کناره خیمه جیمین و دینا بود دینا تا ساعت ۱۱ بیدار بود جیمین به سختی تونست اون دختره شیطون رو بخوابونه نگاهی به بیرون کرد هوای خیلی عالی بود پتو را رویه دینا کشید و صورت اش را هم تویه پتو قائم کرد تا سرما نخوره جیمین از خیمه رفت بیرون جلوی خیمه نشست و به آسمان نگاه کرد ماه قشنگی تویه آسمان بود
حس کرد کسی کنا‌ر اش نشست نگاهش را داد به کنار اش ات آمد کنار اش نشست
ات : چیکار می‌کنی چرا نخوابیدی
جیمین : خوابم نبرد تو چی چرا نخوابیدی
ات : منم خوابم نبرد
جیمین انگشت اش را به طرفه ماه گرفت و گفت
جیمین : اونو میبینی من از نزدیک دیدمش
ات : برو بابا امکان نداره مگه فضا نورد بشی
جیمین صورت اش را طرفه ات چرخواند به قدری بهش نزدیک شد تا مژه هاشون بهم میخورد جیمین تو چشم های ات خیره شد و گفت
جیمین : همین حالا دارم از نزدیک میبینم شون
ات که نگاهش قفل در نگاه جیمین بود
ات : من همین حالا دارم از نزدیک کهکشان رو میبینم
ات سر اش را گذاشت بر روی شانه جیمین و چشم هایش را بست اما با حرف جیمین دوباره چشم هایش را باز کرد
جیمین : چقدر عاشقم هستی
ات : خیلی گشتم اما اندازه ای واسش پیدا نکردم
جیمین : تا چه وقت عاشقم میمونی
ات : تا وقتی زنده ام
جیمین : حتا اگه اتفاقی بین مون افتاد
ات سر اش را از شانه جیمین برداشت و سوالی بهش خیره شد
ات : جیمین چرا اینجوری میگی
جیمین : نگفتی اگه بین مون اتفاقی افتاده چی
ات از رویه زمین بلند شد و با عصبانیت گفت
ات : شب بخیر
به سمته خیمه اش رفت و رویه تشک تویه خیمه دراز کشید با خود اش زمزمه کرد
ات : پسریه دیونه چرا اینجوری میگه
پتو را رویه خود اش کشید و چشم هایش را بست
دیدگاه ها (۰)

« تقاص عشق »پارت ۵۶همه بچه ها آماده بودن تا برن داخل جنگل دی...

« تقاص عشق »پارت ۵۷یه چیز دیگه هم هست در این درخت ها سنجاب ه...

« تقاص عشق »پارت ۵۴رویه صندلی نشست دینا رو بلند کرد و رویه پ...

« تقاص عشق »پارت ۵۳کمی گذشت ماشین جیمین ایستاد هر دو از ماشی...

ادامه پارت قبل به آرامی پلک زد و گفت : من به شوهرم اعتماد دا...

( گناهکار )۱۰۵ part پشت به جیمین دراز کشیده بود پتو را روی ...

( گناهکار ) ۸۰ part جیمین بازو های همسرش رو فشرد و گفت : به ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط