پارت ۲۹
پارت ۲۹
...........
از این سو هم الینا در حال دیدن از چشم یکی از آدمایی که دنبال نارا افتاده بودن بود
! پس تویی هه ببین چجوری دورشن هوف
/ میتونیم شب حمله کنیم
! باید این کارو کنین من اون رو میخوام وگرنه نابود میشم
/ بله همه رو آماده میکنم
! خوبه
الینا بعد این حرفش بلند شد تا برای داشتن انرژی کمی خون بخوره
اطراف اتاق تم سیاه و قرمز داشت و یه تخت بزرگ و سلطنتی بود وقتی از اتاقش خارج شد و از پله ها پایین رفت میشد خون رو روی دیوار و همه جا دید الینا سمت یخچال رفت و بازش کرد و با دیدن یه سر تازه لبخندی روی لبش نشست
............
بعد خوردن غذا با اجبار های پسرا چون نامجون بهشون پیام داده بود که ممکنه افراد های الینا دنبالشون باشن بالاخره برگشتن خونه ولی ........ از رعیس نارا به هانا پیام اومد که فردا باید کلیپی برای سوال پاسخ بزارن تا طرفدار ها سوالاتشون برطرف شه
+ شوخی میکنی دیگه ؟ اخه تو این وضعیت با اینا ؟
نارا بعد این حرفش به اون ۵ تا پسر اشاره کرد
ـ هی بهمون برخوردااااا
+ ببخشید خب
٪ حالا ساعت چند قراره بگیرینش ؟
&۵ صبح
^چییییی ۵ صبح چرااااا ؟
+ چون ساعت ۹ صبح باید تو یوتیوب اپش کنیم
ـ داشتم به ایدل بودن علاقه پیدا میکردم قبل حرفات
+ هرکاری سختی خودسو داره و ..... اینم تازه یک چهارم سختیامونه بعد اجرا رو ندیدی البته اجراهای سخت
* خب پس الان باید زود بخوابیم نه؟
+ ارههههه نمیخوام دوست ندارمممم
&به خوشحالی طرفدارات فک کن و بیا بریم بخوابیم
نارا با کلی غر بالاخره راهی تخت شد و بالاخره به ون ۵ برادر اجازه داد که برن پیش نامجون جیمین تا از نقشه با خبر بشن
.........
زیر شیروونی عمارت*
٪ خب به چه دلیل کوفتیی اینجاییم ؟
× خب به نظر میاد افراد الینا متوجه نارا شدن
= و به احتمال زیاد امشب میان تا ببرنش
ـ ما باید جلوشون رو بگیریم ؟
٪ با این کارمون ممکنه اونا رو بیدار کنیم
× میدونیم ولی نمیتونیم بزاریم الینا به همین راحتی ها دستش به نارا برسه
دقیقا بعد این حرف نامجون جیغ نارا کل خونه رو گرفت
.........
...........
از این سو هم الینا در حال دیدن از چشم یکی از آدمایی که دنبال نارا افتاده بودن بود
! پس تویی هه ببین چجوری دورشن هوف
/ میتونیم شب حمله کنیم
! باید این کارو کنین من اون رو میخوام وگرنه نابود میشم
/ بله همه رو آماده میکنم
! خوبه
الینا بعد این حرفش بلند شد تا برای داشتن انرژی کمی خون بخوره
اطراف اتاق تم سیاه و قرمز داشت و یه تخت بزرگ و سلطنتی بود وقتی از اتاقش خارج شد و از پله ها پایین رفت میشد خون رو روی دیوار و همه جا دید الینا سمت یخچال رفت و بازش کرد و با دیدن یه سر تازه لبخندی روی لبش نشست
............
بعد خوردن غذا با اجبار های پسرا چون نامجون بهشون پیام داده بود که ممکنه افراد های الینا دنبالشون باشن بالاخره برگشتن خونه ولی ........ از رعیس نارا به هانا پیام اومد که فردا باید کلیپی برای سوال پاسخ بزارن تا طرفدار ها سوالاتشون برطرف شه
+ شوخی میکنی دیگه ؟ اخه تو این وضعیت با اینا ؟
نارا بعد این حرفش به اون ۵ تا پسر اشاره کرد
ـ هی بهمون برخوردااااا
+ ببخشید خب
٪ حالا ساعت چند قراره بگیرینش ؟
&۵ صبح
^چییییی ۵ صبح چرااااا ؟
+ چون ساعت ۹ صبح باید تو یوتیوب اپش کنیم
ـ داشتم به ایدل بودن علاقه پیدا میکردم قبل حرفات
+ هرکاری سختی خودسو داره و ..... اینم تازه یک چهارم سختیامونه بعد اجرا رو ندیدی البته اجراهای سخت
* خب پس الان باید زود بخوابیم نه؟
+ ارههههه نمیخوام دوست ندارمممم
&به خوشحالی طرفدارات فک کن و بیا بریم بخوابیم
نارا با کلی غر بالاخره راهی تخت شد و بالاخره به ون ۵ برادر اجازه داد که برن پیش نامجون جیمین تا از نقشه با خبر بشن
.........
زیر شیروونی عمارت*
٪ خب به چه دلیل کوفتیی اینجاییم ؟
× خب به نظر میاد افراد الینا متوجه نارا شدن
= و به احتمال زیاد امشب میان تا ببرنش
ـ ما باید جلوشون رو بگیریم ؟
٪ با این کارمون ممکنه اونا رو بیدار کنیم
× میدونیم ولی نمیتونیم بزاریم الینا به همین راحتی ها دستش به نارا برسه
دقیقا بعد این حرف نامجون جیغ نارا کل خونه رو گرفت
.........
۴.۴k
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.