پارت نهم
پارت نهم
-تهیونگ من عجله دارم
-خیله خب بحث راجب ا/ت اس
-برام اهمیتی نداره تهیونگ من یه ساعت دیگه برای همیشه میرم آمریکا و دیگه قراره اونو بچه ها رو فراموش کنم
-آخه چرا؟
-چون اونم برام اهمیتی قائل نمیشه و تازشم به بچه ها گفته من دوستشم نه باباشون
-مطمئنی؟ می خواب اینو گوش بدی؟
تهیونگ گوشیشو آورد و صدای ضبط شده ای پلی کرد
ا/ت داشت تو اون گریه می کرد و هی به تهیونگ می گفت بدون من نمی تونه!
-این برای کی هست؟
-نیم ساعت پیش ا/ت بهم زنگ زد و یه دفعه این حرفارو بهم زد! هیونگ تو نباید بری آمریکا برو پیش اون و بچه هات! هر سه تاشون به تو نیاز دارن!
-راست میگی من الان میرم....مرسی تهیونگ
سریع تاکسی گرفتم و آدرس خونه ی ا/ت رو دادم
انقدر هول شده بود که خودم اون همه رو طبقه رو با پله رفتم بالا!
سریع رسیدم جلوی در و با مشت به در می کوبیدم
بالاخره ا/ت اومد و درو باز کرد
+چی مخوای مزاحم....
با دیدن من حرفش نصفه موند
+اینجا چیکار میکنی جیمین؟
-تهیونگ همه چیرو بهم گفت من می خوام بیام پیشت می خوام برات همسر خوبی باشم می خوام برای بچه هام پدری کنم یه زندگی عالی هر چهار تامون داشته باشیم
+جیمین....باورم نمیشه!
ا/ت تو یه حرکت خودشو انداخت تو بغلم
دستامو دورش حلقه کرد و زدم زیر گریه!
+جیمین ازت ممنونم!
-من الان خوشبخت ترین مرد دنیام.....
END
بعد از ظهر فیک تهیونگو میذارم البته فیک نیست چند پارتیه
-تهیونگ من عجله دارم
-خیله خب بحث راجب ا/ت اس
-برام اهمیتی نداره تهیونگ من یه ساعت دیگه برای همیشه میرم آمریکا و دیگه قراره اونو بچه ها رو فراموش کنم
-آخه چرا؟
-چون اونم برام اهمیتی قائل نمیشه و تازشم به بچه ها گفته من دوستشم نه باباشون
-مطمئنی؟ می خواب اینو گوش بدی؟
تهیونگ گوشیشو آورد و صدای ضبط شده ای پلی کرد
ا/ت داشت تو اون گریه می کرد و هی به تهیونگ می گفت بدون من نمی تونه!
-این برای کی هست؟
-نیم ساعت پیش ا/ت بهم زنگ زد و یه دفعه این حرفارو بهم زد! هیونگ تو نباید بری آمریکا برو پیش اون و بچه هات! هر سه تاشون به تو نیاز دارن!
-راست میگی من الان میرم....مرسی تهیونگ
سریع تاکسی گرفتم و آدرس خونه ی ا/ت رو دادم
انقدر هول شده بود که خودم اون همه رو طبقه رو با پله رفتم بالا!
سریع رسیدم جلوی در و با مشت به در می کوبیدم
بالاخره ا/ت اومد و درو باز کرد
+چی مخوای مزاحم....
با دیدن من حرفش نصفه موند
+اینجا چیکار میکنی جیمین؟
-تهیونگ همه چیرو بهم گفت من می خوام بیام پیشت می خوام برات همسر خوبی باشم می خوام برای بچه هام پدری کنم یه زندگی عالی هر چهار تامون داشته باشیم
+جیمین....باورم نمیشه!
ا/ت تو یه حرکت خودشو انداخت تو بغلم
دستامو دورش حلقه کرد و زدم زیر گریه!
+جیمین ازت ممنونم!
-من الان خوشبخت ترین مرد دنیام.....
END
بعد از ظهر فیک تهیونگو میذارم البته فیک نیست چند پارتیه
۴۳.۱k
۲۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.