همسر اجباری ۱۹۶
#همسر_اجباری #۱۹۶
آریا رو به رخم میکشی لعنتی.رفتم سمو کمد جعبه ویالونو در اوردم با گریه عارشه و ویالون و در اوردم یه مانتوی
مشکی و یه شال. با همون صندال رفتم بیرون از اتاق با خودم حرف میزدمو از پله ها رفتم پایین.
بچه هد داشتن دور هم چایی میخوردن .
احسان:آنا کجا آجی.
عسل:آنا چی شده.
با صدای خفه گفتم:میخوام تنها باشم تو حیاطم.
بی توجه به ادامه حرفاشون
رفتم تو حیاط. زیر بارون راه میرفتم هیچ وقت اینطوری دیوونه نشده بودم معلوم نیست چه مرگم. رفتم به سمت
آالچیق گوشه حیاط. دوس داشتم تا صبح انقد با عارشه و ویالنم ور برم که آروم شم.
شب بی من بودنت خوش ، شعله ی خاموش دل کش آخرین معجزه من ، شب بی من بودنت خوش شب بی من بودنت
خوش من به خواستنت دچار و ، تو به مرگ کوچه سر خوش رد پات مونده رو قلبم ، شب بی من رفتنت خوش تا
سقوط سایه هامون ، یه افق منظره راهه پشت رویای من و تو ، باد وحشی تکیه گاهه یه طرف کابوس عشق و ، یه
طرف بهت همیشه هر چی ابره خون چکیدست ، تو چشام خالصه میشه من به خواستنت دچار و ، تو به مرگ کوچه
سر خوش رد پات مونده رو قلبم ، شب بی من رفتنت خوش جاده ها دل نگرانن ، که تو بر گردی دوباره انگار این
جهان به جز تو ، حرف تازه ای نداره بعد تو تنها بیادت همه شب هام سپری شد هر چی خوندم و نوشتم قصه ی دربه
دری شد من به خواستنت دچار و ، تو به مرگ کوچه سر خوش رد پات مونده رو قلبم ، شب بی من رفتنت خوش من
به بی تویی دچار و ، تو به مرگ کوچه سر خوش رد پات مونده رو قلبم ، شب بی من رفتنت خوش شب بی من رفتنت
خوش .
این همون اشکایی بودن که نباید میومدن.یکی داشت از تو تاریکی بهم نزدیک میشد.حتما احسان.
بیتوجه بهش کار خودمو میکردم . هرچی بیشتر مینواختم اشکم بی پرواتر میومد رو گونه هام و داغیشون بدتر
محتاجم میکرد.بعد از آهنگ سرمد بر داشتم این آریای من بود این عشق من بود خیس بارون بود هیچ لباسی
تنمش نبود جز یه پولیور مشکی که جز تنش شده بود واز خیسی بارون.
یه جین مشکی پاش بود. یه کتونی سفید.
آریا رو به رخم میکشی لعنتی.رفتم سمو کمد جعبه ویالونو در اوردم با گریه عارشه و ویالون و در اوردم یه مانتوی
مشکی و یه شال. با همون صندال رفتم بیرون از اتاق با خودم حرف میزدمو از پله ها رفتم پایین.
بچه هد داشتن دور هم چایی میخوردن .
احسان:آنا کجا آجی.
عسل:آنا چی شده.
با صدای خفه گفتم:میخوام تنها باشم تو حیاطم.
بی توجه به ادامه حرفاشون
رفتم تو حیاط. زیر بارون راه میرفتم هیچ وقت اینطوری دیوونه نشده بودم معلوم نیست چه مرگم. رفتم به سمت
آالچیق گوشه حیاط. دوس داشتم تا صبح انقد با عارشه و ویالنم ور برم که آروم شم.
شب بی من بودنت خوش ، شعله ی خاموش دل کش آخرین معجزه من ، شب بی من بودنت خوش شب بی من بودنت
خوش من به خواستنت دچار و ، تو به مرگ کوچه سر خوش رد پات مونده رو قلبم ، شب بی من رفتنت خوش تا
سقوط سایه هامون ، یه افق منظره راهه پشت رویای من و تو ، باد وحشی تکیه گاهه یه طرف کابوس عشق و ، یه
طرف بهت همیشه هر چی ابره خون چکیدست ، تو چشام خالصه میشه من به خواستنت دچار و ، تو به مرگ کوچه
سر خوش رد پات مونده رو قلبم ، شب بی من رفتنت خوش جاده ها دل نگرانن ، که تو بر گردی دوباره انگار این
جهان به جز تو ، حرف تازه ای نداره بعد تو تنها بیادت همه شب هام سپری شد هر چی خوندم و نوشتم قصه ی دربه
دری شد من به خواستنت دچار و ، تو به مرگ کوچه سر خوش رد پات مونده رو قلبم ، شب بی من رفتنت خوش من
به بی تویی دچار و ، تو به مرگ کوچه سر خوش رد پات مونده رو قلبم ، شب بی من رفتنت خوش شب بی من رفتنت
خوش .
این همون اشکایی بودن که نباید میومدن.یکی داشت از تو تاریکی بهم نزدیک میشد.حتما احسان.
بیتوجه بهش کار خودمو میکردم . هرچی بیشتر مینواختم اشکم بی پرواتر میومد رو گونه هام و داغیشون بدتر
محتاجم میکرد.بعد از آهنگ سرمد بر داشتم این آریای من بود این عشق من بود خیس بارون بود هیچ لباسی
تنمش نبود جز یه پولیور مشکی که جز تنش شده بود واز خیسی بارون.
یه جین مشکی پاش بود. یه کتونی سفید.
۴.۱k
۲۲ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.