پارت
پارت4
امپراطور گفت این پسر من لوکا هست پسره گفت میتونی من رو لو صدا کنی که گفتم حتما و کنارشون نشستم که امپراطور گفت فردا با هم به کلیسا میرویم تا رسما تو دختر خوانده من بشی گفتم باشه ولی از این موضوع مطمئن نبودم نمیدونم چرا
فردا
با امپراطور و لو رفتیم سمت کلیسا چند نفر جلوی ما ایستاده بودن لو که کنار من ایستاده بود گفت آنها کشیش هستن که در کلیسا کار میکنن امپراطور گفت باید با کشیش ها بریم کارتکه تموم شد میریم به بازار تا از بیرون دیدن کنیم وقتی با امپراطور رفتم داخل یه اتاق گفتن روی یه تخت دراز بکشم وقتی روی اون تخت دراز کشیدم یکی از کشیش ها دستش رو روی سرم گذاشت و یه چیزی رو یواش گفت و من خوابم برد وقتی بیدار شدم کشیش گفت تو حالا رسما دختر امپراطور هستی و از این به بعد اسمت آلیس هست یه لبخند زدم و به امپراطور نگاه کردم که امپراطور گفت از این به بعد باید من رو پدر صدا کنی و لوکا رو برادر یه نفس عمیق کشیدم و گفتم بله پدر این اولین باری بود که به کسی پدر گفته بودم و خیلی خوشحال بودم0_0.....
#تابع_قوانین_اسلام
#انیمه#مانگا#کمیک#رومان#ژانر_درام
#فانتزی#سریال#میکس#تناسخ#پیج_رومان
#سایکو_نو_سوتوکا#ساکورا_اسکول#داستان_جالب
امپراطور گفت این پسر من لوکا هست پسره گفت میتونی من رو لو صدا کنی که گفتم حتما و کنارشون نشستم که امپراطور گفت فردا با هم به کلیسا میرویم تا رسما تو دختر خوانده من بشی گفتم باشه ولی از این موضوع مطمئن نبودم نمیدونم چرا
فردا
با امپراطور و لو رفتیم سمت کلیسا چند نفر جلوی ما ایستاده بودن لو که کنار من ایستاده بود گفت آنها کشیش هستن که در کلیسا کار میکنن امپراطور گفت باید با کشیش ها بریم کارتکه تموم شد میریم به بازار تا از بیرون دیدن کنیم وقتی با امپراطور رفتم داخل یه اتاق گفتن روی یه تخت دراز بکشم وقتی روی اون تخت دراز کشیدم یکی از کشیش ها دستش رو روی سرم گذاشت و یه چیزی رو یواش گفت و من خوابم برد وقتی بیدار شدم کشیش گفت تو حالا رسما دختر امپراطور هستی و از این به بعد اسمت آلیس هست یه لبخند زدم و به امپراطور نگاه کردم که امپراطور گفت از این به بعد باید من رو پدر صدا کنی و لوکا رو برادر یه نفس عمیق کشیدم و گفتم بله پدر این اولین باری بود که به کسی پدر گفته بودم و خیلی خوشحال بودم0_0.....
#تابع_قوانین_اسلام
#انیمه#مانگا#کمیک#رومان#ژانر_درام
#فانتزی#سریال#میکس#تناسخ#پیج_رومان
#سایکو_نو_سوتوکا#ساکورا_اسکول#داستان_جالب
- ۲.۱k
- ۲۴ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط