ازدواج سوری پارت 51(قبل اینکه بخونین اهنگ I think I'm in
ازدواج سوری پارت 51(قبل اینکه بخونین اهنگ I think I'm in love رو همراش حتما گوش کنین، خودم عاشق این پارت شدم بخصوص اخرش)
ووشیک ـ شروع شد
زن سوجون ـ حالا اینا رو بیخیال
زن هیونگ شیک ـ بزار برم این میوه هارو بدم بچه ها بخورن
ـ باشه
زن هیونگ شیک رفت اتاق پچه ها
ـ راستی سوجون داخل فبلم دونده های نیمه شب خیلی خوب بازی کردی
سوجون ـ ممنون
هیونگ شیک ـ فردا شب شام خونه ی ما
ووشیک ـ باشه
زن سوجون ـ ماهم هستیم
همه چشماشون اومد رو منو تهیونگ
تهیونگ ـ خب من فردا نمیتونم
زن ووشیک ـ چرا؟
تهیونگ ـ راستش...
ووشیک ـ اهاا یادم اومد فردا اجرا داری
ـ هعی کیم تهیونگ..
تهیونگ ـ بله خانم کیم ات؟
ـ ما دخترا (زن های اعضا رو میگه) که تو کنسرت هستیم درسته دیگه؟
تهیونگ ـ شماها که صد درصد
ـ اوکی
زن هیونگ شیک اومد
زن هیونگ شیک ـ بچه ها خوب باهم کنار میان
ـ واقعا؟
زن سوجون ـ روزای اول یادتونه؟
ووشیک ـ چرا کاریای که نمیکردن
هیونگ شیک ـ سر همین فسقلی ها نمی تونستیم دور هم جمع بشیم
تهیونگ ـ اوهوم
کلی باهم گفتیمو خندیدیم بعد غذا خوردیم و رفتیم کف چمن های حیاط نشستیم، تصمیم گرفتیم که بازی کنیم، بازی که یه تیکه از سکانس فیلم رو باید بازی کنیم
سوجون ـ خب تهیونگ باید اون سکناس فیلم روباه نه دم که جی اه خودشو پرت میکنه پایین رو بازی کنی
تهیونگ یه نگاهی به نمای خونه ووشیک اینا انداخت
تهیونگ ـ تو بالکن که نمیشه باید بریم رو پشت بوم
هیونگ شیک ـ خب منتظریم
تهیونگ ـ ات پاشو
ـ اما من می تونم خودمو نجات بدمااا
تهیونگ ـ پاشووو
ـ باشهههه
من تهیونگ پاشدیم رفتیم رو پشت بوم یه جورایی نصف نمای سئول مشخص بود
ـ چه نمای خوشگلی
تهیونگ ـ این شهر با تو برام خوشگله
هیونگ شیک ـ زود باشین دیگه *با صدای بلند *
رفتم لبه پرتگاه پشت بوم
تهیونگ ـ حاضری؟
ـ راستش خندم میگیره ـس
زن ووشیک ـ منتظریمااااا*با صدای بلند *
ـ خندم میگیره *با صدای بلند *
ووشیک ـ فک کن واقعیته*با صدای بلند*
ـ باشهههه*با صدای بلند *
تهیونگ یه قدم بهم نزدیک شد که خودمو پرت کردم پایین چشمامو بستم یادم به بچگیم افتاد که دقیقا همین کارو میکردم و رایدس منو میگرفت
یه چیزی دور کمرم حس کردم چشمامو باز کردم و دیدم که یه چشمای خاکستری گرگی تهیونگ روبه رو شدم نمیخواستم این حس تموم بشه
و به ارومی فرود اومدم زمین
ووشیک ـ شروع شد
زن سوجون ـ حالا اینا رو بیخیال
زن هیونگ شیک ـ بزار برم این میوه هارو بدم بچه ها بخورن
ـ باشه
زن هیونگ شیک رفت اتاق پچه ها
ـ راستی سوجون داخل فبلم دونده های نیمه شب خیلی خوب بازی کردی
سوجون ـ ممنون
هیونگ شیک ـ فردا شب شام خونه ی ما
ووشیک ـ باشه
زن سوجون ـ ماهم هستیم
همه چشماشون اومد رو منو تهیونگ
تهیونگ ـ خب من فردا نمیتونم
زن ووشیک ـ چرا؟
تهیونگ ـ راستش...
ووشیک ـ اهاا یادم اومد فردا اجرا داری
ـ هعی کیم تهیونگ..
تهیونگ ـ بله خانم کیم ات؟
ـ ما دخترا (زن های اعضا رو میگه) که تو کنسرت هستیم درسته دیگه؟
تهیونگ ـ شماها که صد درصد
ـ اوکی
زن هیونگ شیک اومد
زن هیونگ شیک ـ بچه ها خوب باهم کنار میان
ـ واقعا؟
زن سوجون ـ روزای اول یادتونه؟
ووشیک ـ چرا کاریای که نمیکردن
هیونگ شیک ـ سر همین فسقلی ها نمی تونستیم دور هم جمع بشیم
تهیونگ ـ اوهوم
کلی باهم گفتیمو خندیدیم بعد غذا خوردیم و رفتیم کف چمن های حیاط نشستیم، تصمیم گرفتیم که بازی کنیم، بازی که یه تیکه از سکانس فیلم رو باید بازی کنیم
سوجون ـ خب تهیونگ باید اون سکناس فیلم روباه نه دم که جی اه خودشو پرت میکنه پایین رو بازی کنی
تهیونگ یه نگاهی به نمای خونه ووشیک اینا انداخت
تهیونگ ـ تو بالکن که نمیشه باید بریم رو پشت بوم
هیونگ شیک ـ خب منتظریم
تهیونگ ـ ات پاشو
ـ اما من می تونم خودمو نجات بدمااا
تهیونگ ـ پاشووو
ـ باشهههه
من تهیونگ پاشدیم رفتیم رو پشت بوم یه جورایی نصف نمای سئول مشخص بود
ـ چه نمای خوشگلی
تهیونگ ـ این شهر با تو برام خوشگله
هیونگ شیک ـ زود باشین دیگه *با صدای بلند *
رفتم لبه پرتگاه پشت بوم
تهیونگ ـ حاضری؟
ـ راستش خندم میگیره ـس
زن ووشیک ـ منتظریمااااا*با صدای بلند *
ـ خندم میگیره *با صدای بلند *
ووشیک ـ فک کن واقعیته*با صدای بلند*
ـ باشهههه*با صدای بلند *
تهیونگ یه قدم بهم نزدیک شد که خودمو پرت کردم پایین چشمامو بستم یادم به بچگیم افتاد که دقیقا همین کارو میکردم و رایدس منو میگرفت
یه چیزی دور کمرم حس کردم چشمامو باز کردم و دیدم که یه چشمای خاکستری گرگی تهیونگ روبه رو شدم نمیخواستم این حس تموم بشه
و به ارومی فرود اومدم زمین
۶.۹k
۰۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.