fake kook
fake kook
part*⁸⁹
کوک: الو سلام عزیزم
پ: الو شما
کوک: تو کی هستی دیگه گوشی ا.ت دست تو چیکار میکنه
پ: ا.ت دختر منه
کوک: ها شما
پ: من جونگهوم تو کی هستی با دختر من چه رابطه ای داری
پ: قطع کرد کی بود
ا.ت: همم
پ: دوس پسرت
ا.ت: 😔اره
پ: دخترم چرا ناراحتی دوس پسرته دیگه بعد بیارش تا ما ببینیمش
ا.ت: واقعا
پ: اره حالا اسمش چیه
حواسم پرت بود و گفتم
ا.ت: جونگکوک
پ: چی جونگکوک منظورت جئون جونگکوکه
ا.ت: ها 😳نه نه
پ: پس کیه
ا.ت:....
پ: چیزی نمیگی خودشه
ا.ت:....
پ: یه چند دقیقه وایسا الان میام
سریع رفت زنگ زدم به کوک
کوک:....
ا.ت: چرا حرف نمیزنی منم
کوک: کی بود
ا.ت: پدرم
کوک: گوشی تو دست او چیکار میکرد
ا.ت: ازم گرفتش فهمید که تویی
کوک: خودمون کم دردسر داریم پدرتم الان فهمید
ا.ت: فردا بهت زنگ میزنم
کوک: باشه
رفتم بیرون
ا.ت: بله پدر
پ: بیا اینجا
ا.ت: بله
همین که رفتم نزدیکش دستشو بلند کرد یه یکی زد زیر گوشم
م: چیکار میکنی
پ: این دختره باید ادب بشه
ا.ت: مگه چیکار کردم
پ: بگو چیکار نکردی
م: چیشده
پ: این دختره با جونگکوک قرار میزاره
م: چی راس میگه ا.ت
سرمو بردم پایین
ا.ت: کار بدی که نکردم
پ: ولی نمیدونی اون کیه
ا.ت: خوبم میدونم کیه میشناسمش دوسش دارم
پ: اون دوست داره
ا.ت: اره
پ: چقدر مطمئنی
ا.ت: خب خیلی
پ: تو اصلا او نمیشناسی نمیدونی
ا.ت: دربارش اینجوری نگو پدر
پ: او خیلیا کشته
ا.ت: مجبور بوده
پ: خفه شو
ا.ت: من نمیتونم ازش بگذرم
پ: میتونی خوبشم میتونی
ا.ت: گفتم که دوسش دارم
#کوک
#فیک
#سناریو
part*⁸⁹
کوک: الو سلام عزیزم
پ: الو شما
کوک: تو کی هستی دیگه گوشی ا.ت دست تو چیکار میکنه
پ: ا.ت دختر منه
کوک: ها شما
پ: من جونگهوم تو کی هستی با دختر من چه رابطه ای داری
پ: قطع کرد کی بود
ا.ت: همم
پ: دوس پسرت
ا.ت: 😔اره
پ: دخترم چرا ناراحتی دوس پسرته دیگه بعد بیارش تا ما ببینیمش
ا.ت: واقعا
پ: اره حالا اسمش چیه
حواسم پرت بود و گفتم
ا.ت: جونگکوک
پ: چی جونگکوک منظورت جئون جونگکوکه
ا.ت: ها 😳نه نه
پ: پس کیه
ا.ت:....
پ: چیزی نمیگی خودشه
ا.ت:....
پ: یه چند دقیقه وایسا الان میام
سریع رفت زنگ زدم به کوک
کوک:....
ا.ت: چرا حرف نمیزنی منم
کوک: کی بود
ا.ت: پدرم
کوک: گوشی تو دست او چیکار میکرد
ا.ت: ازم گرفتش فهمید که تویی
کوک: خودمون کم دردسر داریم پدرتم الان فهمید
ا.ت: فردا بهت زنگ میزنم
کوک: باشه
رفتم بیرون
ا.ت: بله پدر
پ: بیا اینجا
ا.ت: بله
همین که رفتم نزدیکش دستشو بلند کرد یه یکی زد زیر گوشم
م: چیکار میکنی
پ: این دختره باید ادب بشه
ا.ت: مگه چیکار کردم
پ: بگو چیکار نکردی
م: چیشده
پ: این دختره با جونگکوک قرار میزاره
م: چی راس میگه ا.ت
سرمو بردم پایین
ا.ت: کار بدی که نکردم
پ: ولی نمیدونی اون کیه
ا.ت: خوبم میدونم کیه میشناسمش دوسش دارم
پ: اون دوست داره
ا.ت: اره
پ: چقدر مطمئنی
ا.ت: خب خیلی
پ: تو اصلا او نمیشناسی نمیدونی
ا.ت: دربارش اینجوری نگو پدر
پ: او خیلیا کشته
ا.ت: مجبور بوده
پ: خفه شو
ا.ت: من نمیتونم ازش بگذرم
پ: میتونی خوبشم میتونی
ا.ت: گفتم که دوسش دارم
#کوک
#فیک
#سناریو
۱۴.۵k
۲۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.