fake kook
fake kook
part*⁹⁰
پ: خب داشته باشی
ا.ت: قبل از اینکه بیام تو این خانواده دوسش داشتم
پ: برو تو اتاقت گوشیت هم میزاری اینجا از اتاقت نمیای بیرون تا اینکه خودت متوجه بشی اون بدردت نمیخوره
ا.ت: میخوای زندانیم کنی
پ: برو تو اتاقت سریع
گوشی ازم گرفت و رفتم تو اتاقم
یک هفته بعد
م: یک هفتست این دختره تو اتاقشه چرا نمیزاری بیاد بیرون
پ: باید ادب بشه
م: خب اجازش نده که باهم باشن ولی بزار بیاد بیرون
پ: خودش باید به این نتیجه برسه
م: از نظر من زنگ بزن تهیونگ بیاد
پ: اره زنگ بزن
یک ساعت بعد
م: خوش اومدی
تهیونگ: ممنون زنگ زدید گفتید بیام چیزی شده
پ: یونا و بورا چطورن
تهیونگ: خوبن
م: ما اومده بودیم اینجا درباره ا.ت باهات حرف بزنم
تهیونگ: ا.ت چیزی شده
پ: ا.ت با جونگکوک قرار میزاره
م: الان ا.ت هم یک هفتست تو اتاقشه
تهیونگ: چرا
پ: بخاطر جونگکوک میگه دوسش دارم ولی من اجازش نمیدم
تهیونگ: چرا اجازش نمیدی
پ: به جونگکوک شک دارم که ا.ت رو دوس داشته باشه
تهیونگ: داره من مطمئنم
م: تو از رابطشون خبر داشتی
تهیونگ: اره خبر داشتم
م:چطور به ما نگفتی
تهیونگ: ا.ت گفت نگم شما هم اگه ا.ت رو دوس دارید بزارید باهم باشن واقعا همو دوس دارن
پ: ولی نمیتونیم
تهیونگ: چرا نمیتونید عمو جان
پ: یعنی میشه
تهیونگ: اره میشه اگه میخوای زنگ بزنم به جونگکوک بگم بیاد باهاش حرف بزنید
م: اره زنگ بزن
پ: زنگ بزن
#کوک
#فیک
#سناریو
part*⁹⁰
پ: خب داشته باشی
ا.ت: قبل از اینکه بیام تو این خانواده دوسش داشتم
پ: برو تو اتاقت گوشیت هم میزاری اینجا از اتاقت نمیای بیرون تا اینکه خودت متوجه بشی اون بدردت نمیخوره
ا.ت: میخوای زندانیم کنی
پ: برو تو اتاقت سریع
گوشی ازم گرفت و رفتم تو اتاقم
یک هفته بعد
م: یک هفتست این دختره تو اتاقشه چرا نمیزاری بیاد بیرون
پ: باید ادب بشه
م: خب اجازش نده که باهم باشن ولی بزار بیاد بیرون
پ: خودش باید به این نتیجه برسه
م: از نظر من زنگ بزن تهیونگ بیاد
پ: اره زنگ بزن
یک ساعت بعد
م: خوش اومدی
تهیونگ: ممنون زنگ زدید گفتید بیام چیزی شده
پ: یونا و بورا چطورن
تهیونگ: خوبن
م: ما اومده بودیم اینجا درباره ا.ت باهات حرف بزنم
تهیونگ: ا.ت چیزی شده
پ: ا.ت با جونگکوک قرار میزاره
م: الان ا.ت هم یک هفتست تو اتاقشه
تهیونگ: چرا
پ: بخاطر جونگکوک میگه دوسش دارم ولی من اجازش نمیدم
تهیونگ: چرا اجازش نمیدی
پ: به جونگکوک شک دارم که ا.ت رو دوس داشته باشه
تهیونگ: داره من مطمئنم
م: تو از رابطشون خبر داشتی
تهیونگ: اره خبر داشتم
م:چطور به ما نگفتی
تهیونگ: ا.ت گفت نگم شما هم اگه ا.ت رو دوس دارید بزارید باهم باشن واقعا همو دوس دارن
پ: ولی نمیتونیم
تهیونگ: چرا نمیتونید عمو جان
پ: یعنی میشه
تهیونگ: اره میشه اگه میخوای زنگ بزنم به جونگکوک بگم بیاد باهاش حرف بزنید
م: اره زنگ بزن
پ: زنگ بزن
#کوک
#فیک
#سناریو
۱۲.۸k
۲۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.