پارت ۷۳
پارت ۷۳
من ازت متنفر نیستم
لبامو به دندون گرفتع بود و میمکید هرچی هولش میدادم
سمج تر بهم میچسبید
یدفه ازم جدا شد و روبروم درحالی که نفس نفس میزد وایساد
دستم و رو سینم گذاشتم و نفس عمیقق کشیدم به خدم که امدم زل زدم بهش
-بهت نگفتم بهم نزدیک نشو ها؟ از لمس کردنت متنفرم متنفر
گم..
با سیلی که بهم زد گنگ زل زدم بهش
عربده ای زد
شوگا: دختره احمق فکر کردی کی هستی که برای من تصمیم میگیری
من هرکاری دلم بخاد انجام میدم به توام هیچ ربطی نداره
با حس کردن بوی تند الکل فهمیدم که مست کرده و الان اصلا تو حالت طبیعی خدش نیست
سیع کردم ازش فاصله بگیرم
-شوگا لطفا برو کنار بعدا باهم حرف میزنی
شوگا: دهنت و ببند.. تم بهم نمیگی که باید چیکار کنم فهمیدی؟
تو مال منی مال من
یدفه پرتم کرد رو مبل و خیمه زد روم لباسام و تو تنم جر داد
و بلافاصله واردم کرد...
با درد بدی زیر دلم چشمام و باز کردم و به اطرافم نیگا کردم
کسی نبود انگار شوگا رفته بود
دلم هپوز بخاطر اتفاق دیشب وحشتناک درد میکرد
لباسام و پوشیدم و با بدبختی از جام بلند شدم... لعنتی تحمل کردنش واقعا سخت پ دردناکه
درحالی که لنگ میزدم به طرف سرویس بهداشتی رفتم و آبی به سرو صورتم زدم
سرم به شدت بخاطر شوکا بخاطر اینکه موهام و تو راب*طه کشیده بود
وحشتناک درد میکرد
بعد خردن یع صبحانه به زوری روی مبل لش کردم و آرنجم و گذاشتم رو پیشونیم
خسته شدم از این زندگی کثیف و حال بهم زن
حالم از خدم این زندگی از شوگا هه را و همه و همه بهم میخورع
اکه اون دخترع جنده نبود
میتونستم دیشب و با لذت سپری کنم ولی بخاطر اون...
چشمام و رو هم فشار دادم که قطره اشکی از چشمام سر خرد
شوکا من دوست دارم... چرا اینکارو باهام کردی؟
چرا فقط عاشق من نیستی آخه چرا؟
چرا بغل کردنات.. بوسه هات... ناز کشیدنات... بدنت.. و همچیت فقط فقط مال من نیست؟
خونه سوت و کور بود و فقط این صدای هق هق من بود مه سکوت این خونه لعنتی و میشکست
باصدای زنک در به خدم امدم... سریع با پشت دست اشکام و پاک کردم و به طرف آیفون رفتم
با دیدن چهرش کپ کردم
......
۲۰لایک
من ازت متنفر نیستم
لبامو به دندون گرفتع بود و میمکید هرچی هولش میدادم
سمج تر بهم میچسبید
یدفه ازم جدا شد و روبروم درحالی که نفس نفس میزد وایساد
دستم و رو سینم گذاشتم و نفس عمیقق کشیدم به خدم که امدم زل زدم بهش
-بهت نگفتم بهم نزدیک نشو ها؟ از لمس کردنت متنفرم متنفر
گم..
با سیلی که بهم زد گنگ زل زدم بهش
عربده ای زد
شوگا: دختره احمق فکر کردی کی هستی که برای من تصمیم میگیری
من هرکاری دلم بخاد انجام میدم به توام هیچ ربطی نداره
با حس کردن بوی تند الکل فهمیدم که مست کرده و الان اصلا تو حالت طبیعی خدش نیست
سیع کردم ازش فاصله بگیرم
-شوگا لطفا برو کنار بعدا باهم حرف میزنی
شوگا: دهنت و ببند.. تم بهم نمیگی که باید چیکار کنم فهمیدی؟
تو مال منی مال من
یدفه پرتم کرد رو مبل و خیمه زد روم لباسام و تو تنم جر داد
و بلافاصله واردم کرد...
با درد بدی زیر دلم چشمام و باز کردم و به اطرافم نیگا کردم
کسی نبود انگار شوگا رفته بود
دلم هپوز بخاطر اتفاق دیشب وحشتناک درد میکرد
لباسام و پوشیدم و با بدبختی از جام بلند شدم... لعنتی تحمل کردنش واقعا سخت پ دردناکه
درحالی که لنگ میزدم به طرف سرویس بهداشتی رفتم و آبی به سرو صورتم زدم
سرم به شدت بخاطر شوکا بخاطر اینکه موهام و تو راب*طه کشیده بود
وحشتناک درد میکرد
بعد خردن یع صبحانه به زوری روی مبل لش کردم و آرنجم و گذاشتم رو پیشونیم
خسته شدم از این زندگی کثیف و حال بهم زن
حالم از خدم این زندگی از شوگا هه را و همه و همه بهم میخورع
اکه اون دخترع جنده نبود
میتونستم دیشب و با لذت سپری کنم ولی بخاطر اون...
چشمام و رو هم فشار دادم که قطره اشکی از چشمام سر خرد
شوکا من دوست دارم... چرا اینکارو باهام کردی؟
چرا فقط عاشق من نیستی آخه چرا؟
چرا بغل کردنات.. بوسه هات... ناز کشیدنات... بدنت.. و همچیت فقط فقط مال من نیست؟
خونه سوت و کور بود و فقط این صدای هق هق من بود مه سکوت این خونه لعنتی و میشکست
باصدای زنک در به خدم امدم... سریع با پشت دست اشکام و پاک کردم و به طرف آیفون رفتم
با دیدن چهرش کپ کردم
......
۲۰لایک
۶.۴k
۲۳ تیر ۱۴۰۲