꙳ همکلاسی غیرتی من ꙳
꙳ همکلاسی غیرتی من ꙳
Part 6
( فردا صبح از زبان ا/ت)
لباسامو با ناراحتی پوشیدم
هنوز ذهنم درگیر اتفاق دیشب بود
کیفم رو برداشتم و از در خونه رفتم بیرون
تا در رو باز کردم هم زمان یا منم جونگ کوک در رو باز کرد و برای چند ثانیه داشتیم همون جور توی چشمای هم زل می زدیم تا خواست بیاد نزدیکم سری رفتم و درو بستم
جونگ کوک : ا/ت لطفا خواهش میکنم درو باز کن می دونم از دستم ناراحتی که سرت داد
زدم ولی لطفا منو ببخش
جونگ کوک : نمی ایی بیرون؟
جونگ کوک : باشه ولی....... ولی امروز خیلی خوشگل شدی
چند لحظه بعد صدای اسانسور امد و اروم در رو باز کردم دیدم جونگ کوک نیستش اسانسور رو
رفتم بیرون و دیدم دوباره داره برف میاد
با دید برف یاد وقتی که با جونگ کوک داشتیم از مدرسه بر می گشتیم و برف امد افتادم و نا خداگاه لبخند رو لبام سبز شد
یعنی من واقعا عاشقش شدم
وقتی نزدیک مدرسه شدم ساعت رو نگاه کردم و دیدم دیرم شده
و سری شروع به دویدن کردم و وقتی رسیدم دیدم دیرم شده
و سری رفتم سر کلاس و دیدم معلم داره درس میده
معلم : به به خونم ا/ت دیر کردی
ا/ت : ببخشید معذرت میخوام
معلم : برو بشین سر جات
ا/ت : چشم
امروز ریاضی داشتیم
من توی این درس خیلی خوبم ولی ازش متنفرم
توی فکر بودم که یهو معلم صدام زد
معلم : ا/ت بیا این سوال رو حل کن
ا/ت : چشم
سوال خیلی سختی بود ولی من بدون یک لحظه فکر کردن حلش کردم
معلم : راستش فکر نمی کردم بتونی حل کنی افرین
ا/ت : مرسی وقتی زنگ خورد همه می خواستیم بریم بیرون که از بلند گو های مدرسه صدا در امد
بلند گو ها : دانش اموزان مدرسه * لطفا از مدرسه خارج نشوید برف به بیش از میزان معمول رسیده
وقتی اینو گفت رفتم از پنجره به بیرون نگاه کردم و دیدم کلی برف نشسته
گفتن که برن توی سالن اجتماعات و منم رفتم ولی من از جاخای شلوغ ام نه اینکه بترسم ولی بدم میاد پس رفتم داخل کلاس و داشتم از پنجره به بیرون نگاه می کردم که دیدم برف خیلی شدیده و خیلی زیباست
بلند گفتم
ا/ت : خیلی قشنگه
جونگ کوک : اره خیلی
ا/ت : ت تو اینجا چیکار می کنی
جونگ کوک : می خواستم باهات حرف بزنم دیدم نیستی
ا/ت : ب با من؟
جونگ کوک : اوهوم
جونگ کوک : من واقعا معذرت می خوام دست خودم نبود یک لحظه خیلی عصبی شدم ..... میشه منو ببخشی؟ ( نگاه مظلومانه)
ا/ت : اوهوم می بخشمت
و یهو امد طرفم و امد نزدیکم و لباشو اروم گذاشت روی لبام
گرمای لبام حتی تا قلبم هم می رسید در بدن سردم رو گرم می کرد
حمایت............ 💜?
Part 6
( فردا صبح از زبان ا/ت)
لباسامو با ناراحتی پوشیدم
هنوز ذهنم درگیر اتفاق دیشب بود
کیفم رو برداشتم و از در خونه رفتم بیرون
تا در رو باز کردم هم زمان یا منم جونگ کوک در رو باز کرد و برای چند ثانیه داشتیم همون جور توی چشمای هم زل می زدیم تا خواست بیاد نزدیکم سری رفتم و درو بستم
جونگ کوک : ا/ت لطفا خواهش میکنم درو باز کن می دونم از دستم ناراحتی که سرت داد
زدم ولی لطفا منو ببخش
جونگ کوک : نمی ایی بیرون؟
جونگ کوک : باشه ولی....... ولی امروز خیلی خوشگل شدی
چند لحظه بعد صدای اسانسور امد و اروم در رو باز کردم دیدم جونگ کوک نیستش اسانسور رو
رفتم بیرون و دیدم دوباره داره برف میاد
با دید برف یاد وقتی که با جونگ کوک داشتیم از مدرسه بر می گشتیم و برف امد افتادم و نا خداگاه لبخند رو لبام سبز شد
یعنی من واقعا عاشقش شدم
وقتی نزدیک مدرسه شدم ساعت رو نگاه کردم و دیدم دیرم شده
و سری شروع به دویدن کردم و وقتی رسیدم دیدم دیرم شده
و سری رفتم سر کلاس و دیدم معلم داره درس میده
معلم : به به خونم ا/ت دیر کردی
ا/ت : ببخشید معذرت میخوام
معلم : برو بشین سر جات
ا/ت : چشم
امروز ریاضی داشتیم
من توی این درس خیلی خوبم ولی ازش متنفرم
توی فکر بودم که یهو معلم صدام زد
معلم : ا/ت بیا این سوال رو حل کن
ا/ت : چشم
سوال خیلی سختی بود ولی من بدون یک لحظه فکر کردن حلش کردم
معلم : راستش فکر نمی کردم بتونی حل کنی افرین
ا/ت : مرسی وقتی زنگ خورد همه می خواستیم بریم بیرون که از بلند گو های مدرسه صدا در امد
بلند گو ها : دانش اموزان مدرسه * لطفا از مدرسه خارج نشوید برف به بیش از میزان معمول رسیده
وقتی اینو گفت رفتم از پنجره به بیرون نگاه کردم و دیدم کلی برف نشسته
گفتن که برن توی سالن اجتماعات و منم رفتم ولی من از جاخای شلوغ ام نه اینکه بترسم ولی بدم میاد پس رفتم داخل کلاس و داشتم از پنجره به بیرون نگاه می کردم که دیدم برف خیلی شدیده و خیلی زیباست
بلند گفتم
ا/ت : خیلی قشنگه
جونگ کوک : اره خیلی
ا/ت : ت تو اینجا چیکار می کنی
جونگ کوک : می خواستم باهات حرف بزنم دیدم نیستی
ا/ت : ب با من؟
جونگ کوک : اوهوم
جونگ کوک : من واقعا معذرت می خوام دست خودم نبود یک لحظه خیلی عصبی شدم ..... میشه منو ببخشی؟ ( نگاه مظلومانه)
ا/ت : اوهوم می بخشمت
و یهو امد طرفم و امد نزدیکم و لباشو اروم گذاشت روی لبام
گرمای لبام حتی تا قلبم هم می رسید در بدن سردم رو گرم می کرد
حمایت............ 💜?
۲۴.۹k
۱۲ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.