you my baby
علامت یونگی _ات*راوی&
.....................................
&ات یه دختری که جنگیه یونگی مافیاست
.........................................
ات ویو
*هوففف یه روز خسته کننده ی دیگه امروز جمعه س تولد دوستمه ساعت نگاه کردم ۹ صبح رو نشون میداد باید هفت اونجا باشم رفتم پایین کسی خونه نبود به احتمال زیاد رفتن بیرون صبحونه خوردم رفتم تو گوشی آنقدر قرق گوشی بودم متوجه گذر ساعت نشدم ساعت شده بود ۳ رفتم حموم آمد لباس پوشیدم وآرایش خیلی ملایمی کردم که دیدم یک ربع به هفته کفشامو برداشتم رفتم پایین
*ماماننن دارم میرم
÷باشه دخترم مواظب خودت باش
×مراقبت کن
*چشم خداحفظ
...............................
پرش زمانی تو مهمونی
*داشتم میرقصیدم یهو دلشوره گرفتم نمیدونم چرا ولی خب یهو یه دوستم آمد گفت بیا باهم برقصیم یهو صدای تیر اندازی آمد
_واوووو مثل اینکه داره بهتون خوش میگذرهههه
/هی تو کی هستی اصن
_فوضولیش به تو نیامده یکیتون باید با من بیاددد
&یونگی تیر زد رو هوا که همه جیغ زدن جز ات که چون به صداها تقریبا عادت داشت به خاطر فیلم و سریال زیاد
_واو یکی اینجا اصن نمیترسه
_تو با من میای
*اگه نیام
_میای
*نمیخوام
_اوکی به زور میبرمت
*ولم کن (لحن جدی)
_از جرعتت خوشم میاد اما جلوی من این کارا جواب نمیده خو
&یونگی دست ات کشید براید استایل بقلش کرد
*ولم کنننن
_خفه میشی یا خفت کن
*ولم کن
&یونگی بوسه ای روی لب های ات زد که ات ساکت شد و دیگه چیزی نگفت
*دوست نداشتم اولین بوسمو اینجوری امتحان کنم (توی ذهنش)
&یونگی ات رو گذاشت تو ماشین خودشم رفت رانندگی کنه
*اسمت چیه ؟
_مجبورم جواب بدم ؟نه
*خب اسمتو بگو
_ایشش چقدر رو مخی
*..............
_یونگی.....مین یونگی
*هوم
*چرا من این همه آدم ؟
_مجبور نیستم به سوالات جواب بدم برای اینکه یه بار دیگه نخوام دهنتو ببندم خودت ببندش
*دیگه واقعا خفه خون گرفتم خوشم نمیاد کسی بوسم کنه
_خب بزار یه چیزایی رو بهت بگم الان میخوایم بریم پیش بابام گفتم سه ساله که دوست دختر دارم توهم باید نقش دوست دختر منو بازی کنی
اونجا که رفتیم حرف نمیزنی هرکاری بهت گفتم رو گوش میکنی
_چیزه دیگه؟
*چرا باید بهت گوش بدم
_چون مجبوری وگرنه خوانوادت تو خطر می افتن
*باشه ولی با او...هق نا کاری نداشته باش ...هق(گریه)
_وقتی دیدم داره گریه میکنم حالم بد شد ولی به روی خودم نمیاوردم
_گریه نکن آرایشت خراب میشه حوصله ندارم
*باش بابا(زیر لب)
............پرش زمانی رسیدن به جشن .........
_ کارتو خوب انجام بده
*باش
_دستمو بگیر
*باشه
&ات دستشو دور دست یونگی گره میکنه باهم راه میرن وقتی وارد میشن همه چشما روی اون دوتاس و پشت سرشون کلی پچ پچ هست
_میریم پیش پدرم صحبت نمیکنی میشنی روپام و احترام میزاری
*باشه
_اونجاهم آنقدر باهام رسمی نباش
.....................................
&ات یه دختری که جنگیه یونگی مافیاست
.........................................
ات ویو
*هوففف یه روز خسته کننده ی دیگه امروز جمعه س تولد دوستمه ساعت نگاه کردم ۹ صبح رو نشون میداد باید هفت اونجا باشم رفتم پایین کسی خونه نبود به احتمال زیاد رفتن بیرون صبحونه خوردم رفتم تو گوشی آنقدر قرق گوشی بودم متوجه گذر ساعت نشدم ساعت شده بود ۳ رفتم حموم آمد لباس پوشیدم وآرایش خیلی ملایمی کردم که دیدم یک ربع به هفته کفشامو برداشتم رفتم پایین
*ماماننن دارم میرم
÷باشه دخترم مواظب خودت باش
×مراقبت کن
*چشم خداحفظ
...............................
پرش زمانی تو مهمونی
*داشتم میرقصیدم یهو دلشوره گرفتم نمیدونم چرا ولی خب یهو یه دوستم آمد گفت بیا باهم برقصیم یهو صدای تیر اندازی آمد
_واوووو مثل اینکه داره بهتون خوش میگذرهههه
/هی تو کی هستی اصن
_فوضولیش به تو نیامده یکیتون باید با من بیاددد
&یونگی تیر زد رو هوا که همه جیغ زدن جز ات که چون به صداها تقریبا عادت داشت به خاطر فیلم و سریال زیاد
_واو یکی اینجا اصن نمیترسه
_تو با من میای
*اگه نیام
_میای
*نمیخوام
_اوکی به زور میبرمت
*ولم کن (لحن جدی)
_از جرعتت خوشم میاد اما جلوی من این کارا جواب نمیده خو
&یونگی دست ات کشید براید استایل بقلش کرد
*ولم کنننن
_خفه میشی یا خفت کن
*ولم کن
&یونگی بوسه ای روی لب های ات زد که ات ساکت شد و دیگه چیزی نگفت
*دوست نداشتم اولین بوسمو اینجوری امتحان کنم (توی ذهنش)
&یونگی ات رو گذاشت تو ماشین خودشم رفت رانندگی کنه
*اسمت چیه ؟
_مجبورم جواب بدم ؟نه
*خب اسمتو بگو
_ایشش چقدر رو مخی
*..............
_یونگی.....مین یونگی
*هوم
*چرا من این همه آدم ؟
_مجبور نیستم به سوالات جواب بدم برای اینکه یه بار دیگه نخوام دهنتو ببندم خودت ببندش
*دیگه واقعا خفه خون گرفتم خوشم نمیاد کسی بوسم کنه
_خب بزار یه چیزایی رو بهت بگم الان میخوایم بریم پیش بابام گفتم سه ساله که دوست دختر دارم توهم باید نقش دوست دختر منو بازی کنی
اونجا که رفتیم حرف نمیزنی هرکاری بهت گفتم رو گوش میکنی
_چیزه دیگه؟
*چرا باید بهت گوش بدم
_چون مجبوری وگرنه خوانوادت تو خطر می افتن
*باشه ولی با او...هق نا کاری نداشته باش ...هق(گریه)
_وقتی دیدم داره گریه میکنم حالم بد شد ولی به روی خودم نمیاوردم
_گریه نکن آرایشت خراب میشه حوصله ندارم
*باش بابا(زیر لب)
............پرش زمانی رسیدن به جشن .........
_ کارتو خوب انجام بده
*باش
_دستمو بگیر
*باشه
&ات دستشو دور دست یونگی گره میکنه باهم راه میرن وقتی وارد میشن همه چشما روی اون دوتاس و پشت سرشون کلی پچ پچ هست
_میریم پیش پدرم صحبت نمیکنی میشنی روپام و احترام میزاری
*باشه
_اونجاهم آنقدر باهام رسمی نباش
۱۱.۳k
۱۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.