پارت 15:
پارت 15:
راشل:خفشو، خفشو تهیونگ این جزو برنامه ام نبود
تهیونگ ابرو ای بالا داد و گفت :چه برنامه ای ببرنامت عشق خیانت مرگ؟
راشل:....
تهیونگ:لعنتی (ااربده) جواب بده دیگه ای
راشل:و اگه جواب ندادم
تهیونگ :جونت، بدنت اوم دوتاشون خوبه!
راشل:هه باش تا روزی ات را بدهم
تهیونگ :تو میتونی نده(پوزخند)
و خودشو چسبوند به راشل و شروع کرد وحشیانه بوسیدنش
راشل ویو:
من چرا داشتم همراهی اش میکردم؟ به خودم اومدم کنارش زدم و یه مشت خوابوندم رو صورتش!
که خون بغل لبش رو دیدم که متوجه صدا ادم ناشناسی شدم!
تهیونگ ویو:
بعد از جونگ کوک جیمین به خاطر داترو نیومده بود من هنوز از دست راشل کلافه بودم پش مادرش رفتم و ازش مکان راشل پرسیدم اون عوضی هم داشت لبخند مسخره ای زدم حتی به دانشگاه هم نزدیک نبود (بقیش میدونید) وقتی بم مشت زد پوزخندی زدم و با انگشتم پاک کرد خونمو که صدا یه مرد ناشناس اومد رومو برگردوندم دیدم درسته خوده عوضی شه!
هیون:زنه خودم هه
اسلاید بعد هیون عه)
راشل ویو:
لعنتی اصلا هیون یادم نبود مزاحم
تهیونگ:تو یه عوضی اینجا چیکار میکنی هیون:ساده نیست عمویی واسه عروسش اینجاست
راشل:دهنتو ببند هیون
تهیونگ:باهاش دهن با دهن نشو راشل(داد)
هیون؛من به صورت رسمی با خاله حرف زدم پس فردا نامزدی مونه!
راشل :
اگه دسته خودم بود الان خلاصش میکردم مزاحم مطمئنم مادر میخواد منو اذیت کنه یا منو بندازه بغل تهیونگ
هیون :اینکه تبدیل به به پارک شه قشنگ نیست؟
(خب نگاه کنید هیون برادر ناتنی جیمین که رابطه خوبی باهم ندارن)
تهیونگ:اصلا هم قشنگ نیست حرو. مزاده اگه میخوای زنده بمونی فقط گمشو، اگه پاش پیش بیاد پس فردا نامزدی منو راشل میبینی اوکی؟
راشل: چی
تهیونگ :هیس
راوی :
بزارید بهتون خلاصه بگم بعد دعوا تهیونگ دسته راشل بزور گرفت و برد تو ماشین هیچ حرفی بینشون رد و بدل نشد راشل عصبانی از ماموریت احمقانش و تهیونگ عصبانی از عشق احمقانش ما در راشل پذیرفت تهیونگ با پرویی راشل خواست و پس فردا نامزدی بود!
راشل ویو :
دیگه شب شده بود ماجرا امروز خیلی زیاد بود من واقعا یه همچین روزی نیاز داشتم خیلی خسته بودم اما یه قدم به هدفم نزدیک شده بودم تو همین فکرا بودم که ویلیام زنگ زد
(میخوام کرمو شم شرط بزارم ۱۰ لایک🗿🥲)
#فیک
راشل:خفشو، خفشو تهیونگ این جزو برنامه ام نبود
تهیونگ ابرو ای بالا داد و گفت :چه برنامه ای ببرنامت عشق خیانت مرگ؟
راشل:....
تهیونگ:لعنتی (ااربده) جواب بده دیگه ای
راشل:و اگه جواب ندادم
تهیونگ :جونت، بدنت اوم دوتاشون خوبه!
راشل:هه باش تا روزی ات را بدهم
تهیونگ :تو میتونی نده(پوزخند)
و خودشو چسبوند به راشل و شروع کرد وحشیانه بوسیدنش
راشل ویو:
من چرا داشتم همراهی اش میکردم؟ به خودم اومدم کنارش زدم و یه مشت خوابوندم رو صورتش!
که خون بغل لبش رو دیدم که متوجه صدا ادم ناشناسی شدم!
تهیونگ ویو:
بعد از جونگ کوک جیمین به خاطر داترو نیومده بود من هنوز از دست راشل کلافه بودم پش مادرش رفتم و ازش مکان راشل پرسیدم اون عوضی هم داشت لبخند مسخره ای زدم حتی به دانشگاه هم نزدیک نبود (بقیش میدونید) وقتی بم مشت زد پوزخندی زدم و با انگشتم پاک کرد خونمو که صدا یه مرد ناشناس اومد رومو برگردوندم دیدم درسته خوده عوضی شه!
هیون:زنه خودم هه
اسلاید بعد هیون عه)
راشل ویو:
لعنتی اصلا هیون یادم نبود مزاحم
تهیونگ:تو یه عوضی اینجا چیکار میکنی هیون:ساده نیست عمویی واسه عروسش اینجاست
راشل:دهنتو ببند هیون
تهیونگ:باهاش دهن با دهن نشو راشل(داد)
هیون؛من به صورت رسمی با خاله حرف زدم پس فردا نامزدی مونه!
راشل :
اگه دسته خودم بود الان خلاصش میکردم مزاحم مطمئنم مادر میخواد منو اذیت کنه یا منو بندازه بغل تهیونگ
هیون :اینکه تبدیل به به پارک شه قشنگ نیست؟
(خب نگاه کنید هیون برادر ناتنی جیمین که رابطه خوبی باهم ندارن)
تهیونگ:اصلا هم قشنگ نیست حرو. مزاده اگه میخوای زنده بمونی فقط گمشو، اگه پاش پیش بیاد پس فردا نامزدی منو راشل میبینی اوکی؟
راشل: چی
تهیونگ :هیس
راوی :
بزارید بهتون خلاصه بگم بعد دعوا تهیونگ دسته راشل بزور گرفت و برد تو ماشین هیچ حرفی بینشون رد و بدل نشد راشل عصبانی از ماموریت احمقانش و تهیونگ عصبانی از عشق احمقانش ما در راشل پذیرفت تهیونگ با پرویی راشل خواست و پس فردا نامزدی بود!
راشل ویو :
دیگه شب شده بود ماجرا امروز خیلی زیاد بود من واقعا یه همچین روزی نیاز داشتم خیلی خسته بودم اما یه قدم به هدفم نزدیک شده بودم تو همین فکرا بودم که ویلیام زنگ زد
(میخوام کرمو شم شرط بزارم ۱۰ لایک🗿🥲)
#فیک
۸.۳k
۱۷ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.