سرنوشت متصل

سرنوشت متصل 2
part 3
فردای اون روز
ویو رونا
امروز لیام میره کمپانی برای استخدام
من خیلی خوشحالم چون اون قراره وارد حرفه من و پدرش بشه و لیانا قراره بره دانشگاه بچم داره رشته حقوق میخونه و من بشدتتتتت خوشحالممم و خداروشکر میکنم
پرش زمانی به صبحانه
به لیام نگاه کزدم وای خدای من مگه میشه اینقدر شبیه پدرش باشه هر روز داره خوشتیپ تر و اقا تر میشه با اینکه سنش کمه
تو این فکرا بودم که لیانا صدام زد
# مامان چرا نمیخوری؟
+(لبخند) هیچی خوشحالم شماها کم کم دارید بزرگ میشید و پیشرفت میکنید
هی بچه ها مواظب بیرون باشید ادما مثل گرگ میمونن و دنبال اذیتت کردن و مانع پیشرفت شماها میشن خیلی خیلی خوب حواستون باشه لیانا شما که الان داری حقوق میخونی باید قوانین و رعایت کنی تا عدالت برقرار بشه و تو لیام تو که داری وارد این حرفه میشی باید خیلی حواست به رفتارات باشه که به طرفدارهات اسیبی وارد نشه و هر اتفاقی پشت صحنه افتاد نباید به روی خودت بیاری که جلوه رو خراب کنه
٪ چشم مادر چرا اینقدر نگران ما هستی؟
ما خیلی وقته بزرگ شدیم لطفا نگران نباشید بنظرم بهتره امروز نرید سر کار و کمی استراحت کنید
+ چون شماها قراره برید سرکار قرار نیست که یه ملت کارشون لنگ بمونه
(لونا تو بیمارستان پرستاره)
# ٪ + (خنده)
خببب دیرتون نشه سریع برید بیرون
#چشمممم مواظب خودتون باشید
٪ خدافظظظظظ
ویو رونا
بعد از اینکه بچه ها رفتن سریع سفره رو جمع کردم و راهی بیمارستان شدم بعد از اینکه از خونه رفتم و میتونستم پرستاری بخونم کنکور دادم و قبول شدم کار سختی بود ولی موفق شدم
فلش بک به بیمارستان
رفتم ایستگاه پرستاری چیزی که دیدم اصلا باورم نمیشدددد
اون...اون...

نویسنده
https://wisgoon.com/helena157

#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی
ممنون از حمایتتون🤍🌹
دیدگاه ها (۱)

سرنوشت متصل 2Part 4 ویو هانایه چند روزیه حالم بده و سر گیجه ...

سرنوشت متصل 2Part 5ویو لیامامروز کمی دیرم شده بود و هول شده ...

اسم بچه هالیام لیانا (بچه کوک و رونا) آوین بچه (تهیونگ و ها...

سرنوشت متصل ۲Part 1نوزده سال بعدویو کوکتو این نوزده سال دیگه...

P2🍯 جیمین«وقتی دیدم لارا خوابش برد آروم از بغلم درش آوردم و ...

می دونین سرمایه داری کجا دیگه عملا تیر خلاص رو شلیک کرد ؟!او...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط