?this or that
This or that?
Part¹⁴
ات از اول وقتی رفت اونجا استرس داشت انگار قرار بود یه اتفاقی بیوفته
با هم روی صندلی نشستن ات برای درک موقعیت به دور و برش نگاه کرد که با دیدن اون پسر نفسش بند اومد
الان کیو میدید کیم تهیونگ؟مردی که اونو سال پیش ول کرده بود؟
☆ات ویو☆
با دیدنش نفسم رفت چقدر بالغ شده بود بزرگ و زیبا ولی خب اون واقعا شکسته شده بود زیر چشماش سیاه بود و لبو لوچش هم آویزون باورم نمیشد الان کیم تهیونگ دیدم توی فکری بودم که با صدای گارسون به خودم اومدم
گارسون:عذر میخوام خانم اینو اون آقا دادن بدم به شما
و بع مردی که ماسک و کلاه زده بود اشاره کرد
ات:ممنون ولی ایشون کین؟
گارسون:من نمیدونم فقط گفتن اینو بهتون بدم
راستی سفارشی ندارین؟
یونا:۲ تا کیک سیب با ۲ تا کاپوچینو
گارسون بعد ثبت سفارش به سمت اون اتاق مخصوص رفت
یونا:تو نامه چی هست؟
ات:بزار ببینم...
نوشته
سلام ات شی اومدم بهت بگم حواسم بهت هست ببینم کله قند کوچولو رو یادتی؟البته نباید باشه چون تو قبل تصادفت بهم میگفتی
راستی الان بهتری؟شنیدم وقتی تهیونگ ولت کرد حالت بد شده بود
امیدوارم منو زودتر یادت بیاد
ات با خوندن اون نامه سردرد بدی گرفته جوری که اگه مکانش مناسب بود همونجا جیغ میزد ولی خب اون مهم نبود سرش از شدت درد داشت میترکید پس بدون توجه به شرایط شروع کرد به جیغ زدن
فشار روانی رو داشت تجربه میکرد چند ثانیه بعد به طرز افتضاحی حمله پانیک بهش دست داد فقط جیغ میزد و تهیونگ اولین نفر دورش جمع شد
پدر تهیونگ جدا از مافیا دکتر هم بود پس اتهیونگ یسری چیزا بلد بود پس به سمت ات رفت و خودش راه جمعیت و باز کرد
تهیونگ با دیدن کسی که اونجاست بغض کرد
اون ات بود؟چقدر بزرگ و خانم شده بود
ولی الان وقتش نبود پس سریع به سمت کیفش رفت و یسری وسایل درآورد و بعد داد زد
ته:یکی اینجا داره جون میده شما وایسادین تماشا مگه سینماعه؟
همه بعد حرفش به خودشون اومدن و یک نفر زنگ زد آمبولانس اون مردی که به ات نامه داده بود در کمال تعجب اونجا نبود
ات در کنار فشار وحملش تصاویر نامشخصی میدید
☆فلش بک☆
فرد ناشناس:ات قول بده هیچوقت منو فراموش نکنی
ات:قول میده هیونگ عزیزم
فرد ناشناس:خوبه حالا بریم بازی
ات:باشهه بریم
☆پایان فلش بک☆
بعد از اومدن آمبولانس امدادگران ات رو بیهوش کردن و روی برانکارد گذاشتن یونا و تهیونگ هم به عنوان همراه توی ماشین به سمت بیمارستان راه افتادن
یونا:تو اینجا چه غلطی میکنی؟
ته:والا من که برای کارم اومدم تو چرا اینجایی ات چرا اینجاست؟میدونی چقدر دنبالتون گشتم؟
۱۰ تا لایک برای پارت بعدی💖✨️
Part¹⁴
ات از اول وقتی رفت اونجا استرس داشت انگار قرار بود یه اتفاقی بیوفته
با هم روی صندلی نشستن ات برای درک موقعیت به دور و برش نگاه کرد که با دیدن اون پسر نفسش بند اومد
الان کیو میدید کیم تهیونگ؟مردی که اونو سال پیش ول کرده بود؟
☆ات ویو☆
با دیدنش نفسم رفت چقدر بالغ شده بود بزرگ و زیبا ولی خب اون واقعا شکسته شده بود زیر چشماش سیاه بود و لبو لوچش هم آویزون باورم نمیشد الان کیم تهیونگ دیدم توی فکری بودم که با صدای گارسون به خودم اومدم
گارسون:عذر میخوام خانم اینو اون آقا دادن بدم به شما
و بع مردی که ماسک و کلاه زده بود اشاره کرد
ات:ممنون ولی ایشون کین؟
گارسون:من نمیدونم فقط گفتن اینو بهتون بدم
راستی سفارشی ندارین؟
یونا:۲ تا کیک سیب با ۲ تا کاپوچینو
گارسون بعد ثبت سفارش به سمت اون اتاق مخصوص رفت
یونا:تو نامه چی هست؟
ات:بزار ببینم...
نوشته
سلام ات شی اومدم بهت بگم حواسم بهت هست ببینم کله قند کوچولو رو یادتی؟البته نباید باشه چون تو قبل تصادفت بهم میگفتی
راستی الان بهتری؟شنیدم وقتی تهیونگ ولت کرد حالت بد شده بود
امیدوارم منو زودتر یادت بیاد
ات با خوندن اون نامه سردرد بدی گرفته جوری که اگه مکانش مناسب بود همونجا جیغ میزد ولی خب اون مهم نبود سرش از شدت درد داشت میترکید پس بدون توجه به شرایط شروع کرد به جیغ زدن
فشار روانی رو داشت تجربه میکرد چند ثانیه بعد به طرز افتضاحی حمله پانیک بهش دست داد فقط جیغ میزد و تهیونگ اولین نفر دورش جمع شد
پدر تهیونگ جدا از مافیا دکتر هم بود پس اتهیونگ یسری چیزا بلد بود پس به سمت ات رفت و خودش راه جمعیت و باز کرد
تهیونگ با دیدن کسی که اونجاست بغض کرد
اون ات بود؟چقدر بزرگ و خانم شده بود
ولی الان وقتش نبود پس سریع به سمت کیفش رفت و یسری وسایل درآورد و بعد داد زد
ته:یکی اینجا داره جون میده شما وایسادین تماشا مگه سینماعه؟
همه بعد حرفش به خودشون اومدن و یک نفر زنگ زد آمبولانس اون مردی که به ات نامه داده بود در کمال تعجب اونجا نبود
ات در کنار فشار وحملش تصاویر نامشخصی میدید
☆فلش بک☆
فرد ناشناس:ات قول بده هیچوقت منو فراموش نکنی
ات:قول میده هیونگ عزیزم
فرد ناشناس:خوبه حالا بریم بازی
ات:باشهه بریم
☆پایان فلش بک☆
بعد از اومدن آمبولانس امدادگران ات رو بیهوش کردن و روی برانکارد گذاشتن یونا و تهیونگ هم به عنوان همراه توی ماشین به سمت بیمارستان راه افتادن
یونا:تو اینجا چه غلطی میکنی؟
ته:والا من که برای کارم اومدم تو چرا اینجایی ات چرا اینجاست؟میدونی چقدر دنبالتون گشتم؟
۱۰ تا لایک برای پارت بعدی💖✨️
۵.۰k
۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.