رمان جین
رمان جین
رفت سمت و الکسو بغلش کرد
ات:الکس چرا اینجا ٱفتادی ؟بلندشو دیگه مگه نمیخوای بخاطر اینکه خوانوادتو کشتم مجازات بشم بلندشو محازاتم کن ولی فقط بلندشو (گریه)
نامجون :ات خونریزی داری باید بریم بیمارستان
جین: ات بلند شو
ات:کی این کارو با الکس کرد؟
و بیهوش شد
جین:اتات بیدارشو
از زبون ات
با نوری که تو چشمام میخورد بیدار شدم که دیدم جین بالا سرمه
ات:جین
جین :بیدار شدی؟
ات: قاتل الکس کی بود ؟
جین : من برم بگم دکترت بیاد
ات:همش تقصیر منه
جین:هیچی تقصیر تو نیست
ات:من اگه خانواده الکس رو نمیکشم اینطوری نمیشد
جین: همش تقصیر بابامه تو هیچ تقصیری نداری
ات:بابات!
جین: بابام میخواسته باند مافیایی خانواده الکس رو بگیره برا همین اون شب ترمز ماشین خانواده الکس رو دستکاری میکنه اما اون روز الکس با خانوادش نمیره و زنده میمونه و این باند مال الکس میشه اونم این باند رو به بابام نمیده بابام هم میکشتش ولی پلیس گرفتش
از زبون جین
بعد از تموم شدن حرف هام اومدم بیرون که دیدم اعضا هنوز دم درن
تهیونگ :بهوش اومد ؟
جین :آره
جیمین:بهش گفتی؟
جین:نه حالش طوری نیست که بهش بگم
نامجون:بلاخره که میفهمه هرچی زودتر بگی بهتره
جین:باشه بهش میگم.....دکتر ات بهوش اومد
..
..
..
دکتر:من که گفتم مرخصشون نکنید
جین:حالش خیلی بده ؟
دکتر : جای زخمش نه خوبه اما از فردا باید داروهاشو شروع کنه به خوردن
جین:بله ممنون
ات:جین کی میتونم برم خونه؟
جین:نمیدونم بعد میپرسم
ات:میشه بیای پیشم بخوابی
جین:جا نمیشیم
ات:چرا جا میشیم بیا دیگه
جین:باشه
ات:خیلی وقت بود بغلت نخوابیده بودم
جین: آره دلم برای بغلت تنگ شده بود
از زبون ات
با گذاشتن لباش رو لبام چشمام و بستم و همراهیش کردم
جین: بخوابیم ؟
ات: بخوابیم
رفت سمت و الکسو بغلش کرد
ات:الکس چرا اینجا ٱفتادی ؟بلندشو دیگه مگه نمیخوای بخاطر اینکه خوانوادتو کشتم مجازات بشم بلندشو محازاتم کن ولی فقط بلندشو (گریه)
نامجون :ات خونریزی داری باید بریم بیمارستان
جین: ات بلند شو
ات:کی این کارو با الکس کرد؟
و بیهوش شد
جین:اتات بیدارشو
از زبون ات
با نوری که تو چشمام میخورد بیدار شدم که دیدم جین بالا سرمه
ات:جین
جین :بیدار شدی؟
ات: قاتل الکس کی بود ؟
جین : من برم بگم دکترت بیاد
ات:همش تقصیر منه
جین:هیچی تقصیر تو نیست
ات:من اگه خانواده الکس رو نمیکشم اینطوری نمیشد
جین: همش تقصیر بابامه تو هیچ تقصیری نداری
ات:بابات!
جین: بابام میخواسته باند مافیایی خانواده الکس رو بگیره برا همین اون شب ترمز ماشین خانواده الکس رو دستکاری میکنه اما اون روز الکس با خانوادش نمیره و زنده میمونه و این باند مال الکس میشه اونم این باند رو به بابام نمیده بابام هم میکشتش ولی پلیس گرفتش
از زبون جین
بعد از تموم شدن حرف هام اومدم بیرون که دیدم اعضا هنوز دم درن
تهیونگ :بهوش اومد ؟
جین :آره
جیمین:بهش گفتی؟
جین:نه حالش طوری نیست که بهش بگم
نامجون:بلاخره که میفهمه هرچی زودتر بگی بهتره
جین:باشه بهش میگم.....دکتر ات بهوش اومد
..
..
..
دکتر:من که گفتم مرخصشون نکنید
جین:حالش خیلی بده ؟
دکتر : جای زخمش نه خوبه اما از فردا باید داروهاشو شروع کنه به خوردن
جین:بله ممنون
ات:جین کی میتونم برم خونه؟
جین:نمیدونم بعد میپرسم
ات:میشه بیای پیشم بخوابی
جین:جا نمیشیم
ات:چرا جا میشیم بیا دیگه
جین:باشه
ات:خیلی وقت بود بغلت نخوابیده بودم
جین: آره دلم برای بغلت تنگ شده بود
از زبون ات
با گذاشتن لباش رو لبام چشمام و بستم و همراهیش کردم
جین: بخوابیم ؟
ات: بخوابیم
۱۰.۳k
۰۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.