چندشاتی جونگکوک
چندشاتی جونگکوک
part 4
با کلافگی بلند شد و به سمت آشپز خونه برگشت..
ورقه های قرص رو برداشت و به اتاق برگشت..
قرص رو خورد و ادامه غذارو خورد..
چند دقیقه بعد
ات ویو
صدای باز شدن در اومد.. جونگکوکه..
بعد از خوردن سوپ..
ظرف های کثیف رو گوشه ای از اتاقگذاشتم و کنار بخاری دراز کشیدم..
چشمام رو بستم و خوابم برد..
پرش زمانی ۲ روز بعد..
جونگکوک ویو
ایگو.. این دختر چرا نمیاد بیرون؟ اصلا حالش خوبه؟ ۳ روزه ندیدمش...
با نگرانی به سمت اتاقش رفتم.. در قفله..
نفس عمیق کشیدم و در زدم
-ات.. خوبی؟ میشه در رو باز کنی ؟
ات با صدایگرفته جواب داد
-بله؟
-میشه در رو باز کنیء
ات با کلافگی بلند شد و در رو باز کرد..
وقتی ات در رو باز کرد.
صورت ات...
قرمز شده بود..
بینی اش زخم شده بود و زیر چشماش گود افتاده بود
- وای خدای من.. تو چت شده؟
- سرما خوردم
- پس چرا بهمچیزی نگفتی؟؟
-نمیخواستمبگم..
-کی مریض شدی؟
- شبی که رفتم برات سیگا. بخرم..
- ای خدیا.. متاسفم
part 4
با کلافگی بلند شد و به سمت آشپز خونه برگشت..
ورقه های قرص رو برداشت و به اتاق برگشت..
قرص رو خورد و ادامه غذارو خورد..
چند دقیقه بعد
ات ویو
صدای باز شدن در اومد.. جونگکوکه..
بعد از خوردن سوپ..
ظرف های کثیف رو گوشه ای از اتاقگذاشتم و کنار بخاری دراز کشیدم..
چشمام رو بستم و خوابم برد..
پرش زمانی ۲ روز بعد..
جونگکوک ویو
ایگو.. این دختر چرا نمیاد بیرون؟ اصلا حالش خوبه؟ ۳ روزه ندیدمش...
با نگرانی به سمت اتاقش رفتم.. در قفله..
نفس عمیق کشیدم و در زدم
-ات.. خوبی؟ میشه در رو باز کنی ؟
ات با صدایگرفته جواب داد
-بله؟
-میشه در رو باز کنیء
ات با کلافگی بلند شد و در رو باز کرد..
وقتی ات در رو باز کرد.
صورت ات...
قرمز شده بود..
بینی اش زخم شده بود و زیر چشماش گود افتاده بود
- وای خدای من.. تو چت شده؟
- سرما خوردم
- پس چرا بهمچیزی نگفتی؟؟
-نمیخواستمبگم..
-کی مریض شدی؟
- شبی که رفتم برات سیگا. بخرم..
- ای خدیا.. متاسفم
- ۲۰.۷k
- ۲۳ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط