زیباترین عشق پارت 33

صبح روز بعد 👑
ارسلان _ ساعت چنده ساعت 11 صیحه بلند شم برم شرکت
رفتم اتاق دیانا و در زدم

دیانا _ بله بیا تو
ارسلان _چی شده خانومی تو این چند روز صحرخیز شدی 🌂خودتم خوشگل کردی
دیانا _دیگه دیگه من خوشگلم
ارسلان _ اونکه معلومه خوشگلی 👗 به میگم دیگه زیبایی رو رد دادی
من میرم شرکت میای عزیزم
دیانا _ اره میام
ارسلان _ اوکی بیا بریم عشقم
دور کمرشو گرفتمو رفتیم سوار ماشینو و رفتیم شرکت

ارسلان _دیانا به کاراش می‌رسید منم اتاقم بودم و داشتم فکر میکردم به آینده قشنگم با دیانا
(که یاد ولنتاین افتادم 😐 😍
باید سوپرایز کنم ولی چطور
مهمون که دعوت نمیکنم چون ولنتاین دونفره و رمانتیک 😎
چیکار کنم اهاااا 👌🏻
میرم یه اتاق رمانتیک میگریم و داخلشو با گل و شمع درست میگم کنن چراغا خاموش باشن
وای من تا حالا رل نداشتم که ولنتاین بگیرم
ولی حالا بهترین کس‌ پیشمه باید سنگ تموم بزارم
به خودم اومدم و زنگ زدم به دوستان و درست کردن اتاق رو بهشون سپردم یه سری از دوستای ایرانیم تو ایران که اتاقی درست کنن برای پس فردا

و بعد رفتم اتاق دیانا
سیلاام
دیانا _سلام ارسلان اومدی
ارسلان _ یس
راستی من برم
دیانا _کجا
ارسلان _بیرون کار دارم
دیانا _ منم میام
ارسلان _متاسفم باید تنها برم
دیانا _عه واقعا که یعنی چی تنها برم
ارسلان _متاسفم خداحافظ
سریع رفتم که هدیه بگیرم واسش اخه پس فر داولینتاین بود تو گوشی خوندم
اینقد فک کردم چی بخرم ولی به ذهنم نرسید که چی برازنده
عههه اهاااا فهمیدم براش یه دستبند شیک میگیرممم
رفتم طلا فروشی
ارسلان _merhaba
سلام
طلا فروش _Merhaba
سلام
Tekrar hoş geldiniz
خوش اومدین
Sana nasıl yardım edebilirim?
چه کمکی از دستم بر میاد؟

ارسلان_Aşkım için değerli bilezikler istedim.
برای عشقم دستبند گرانبها میخوام

طلا فروش_ Ne kadar uzakta
در چه حد
ارسلان _Fark etmez, sadece zarif ve güzel.

فرق نداره فقط گرانبها و زیبا باشه

طلا فروش _Aslında bir tane var
Ile . راستش یکی به دستم رسیده

ارسلان _Görebilir miyim?
میشه ببینم

طلا فروش _Evet
بله
ارسلان _آوردش واقعا جذاب بود
طلا فروش_Meteorlardan, altından, elmaslardan yapılmış ve çok pahalı.
از شهاب سنگ و طلا و الماس درست شده بسیار گرونه

ارسلان _اینقد چشمو گرفت که گفتم
En iyi kutuya koy ve alıcıma ver.
بزارید تو جعبه بهترین جعبه و خریدار هستم
طلا فروش_Evet

ارسلان_خلاصه اومدم بیرونو و رفتم شرکت و جعبه رو تو ماشینم گذاشتم دیانا بدجور چس کرده بود 😂😂😂 رفتم ناز کشیدن
دیانا _ چس کرده بودم و اومد تو نگاشم نگردم و به طرف 5 جره خیره شدم
ارسلان _عزیز دلم چی نکن دیگه
رفتم قلقلکش دادم که از خنده ترکید
و آشتی کرد
دیانا _کجا بودی ارسلان
ارسلان _رفتم قرار داد ببندم بخدا اون پسر هیزه که تو کنفرانس‌ها بهت زل میزد اومده بود نخواستم ببینیش
دیانا _اهههاا ولب خر نیستم والا
ول کن بگذریم بریم ناهار
ارسلان _خر منم عا ببین بلدم
دیانا _شروع کرد با عر عر عر کردن منم ترکیدم
ارسلان _خوب خداروشکر خندیدی حالا بریم بخوریم
💜💜💜