پارت233
#پارت233
کرایه ماشین رو حساب کردم از تاکسی بیرون اومدم رفتم اون طرف خیابون و وارد پارک خلوتی شدم ... انقدر خلوت که یه لحظه خوف برم داشت
اینجا دیگه کجاست تو این سرمای زمستون !! زمین خیس و لغزننده بود و راه رفتم تو چمن ها سخت...
وسط پارک وایستادم نگاهمو به اطراف دوختم ولی هیچ خبری ازش نبود !!
میخواستم راهمو کج کنم سمت خروجی پارک که صداشو پشت سرم شنیدم از ترس هینی گفم و دستمو رو قبلم گذاشتم
برگشتم سمتش اخمی کردم که تک خنده ایی کرد و گفت :
چطوری دختر خاله ؟!
پوزخندی زدم : گذشته ایی برام ساختید که شده کابوس ایندم !!
سرشو زیر انداخت : تو پیشمونی، پس یاشار چی ؟
چیزی نگفت ... پوزخندی زدم :
یه سوال میپرسم باید جوابشو بهم بدی !
سرشو بلند کرد : چه سوالی ؟!
اخمی کردم به سختی گفتم : زمانی که اون بلا رو سرم اوردید چند نفر بودید فقط تو و یاشار بودید یا شخص دیگری هم بود ؟!
متعجب گفت : چرا میپرسی ؟!
پوزخندی زدم : چون حقمه !!
دستی تو موهاش کشید آب دهنشو قورت داد بدون اینکه بهم نگاه کنه گفت :
فقط من و یاشار بودیم !
ابرویی بالا انداختم : تو چشمام نگاه کن و بگو ...
سرشو بلند کرد و زل زد تو چشمام نگاهش رو لباش ثابت موند شروع کرد به تکون دادن لباش :
فقط من و یاشار بودیم !!
و بعد بدون هیچ حرفی راه افتاد سمت خروجی پارک که داد زدم :
پس خواب اون روزم چی هان ؟ پس چرا تو خوابم سه نفر بودید ؟!
سرجاش وایستاد ولی برنگشت ادامه دادم :
بگو بیینم چرا تو خواب من سه نفر بودید و من نمیتونستم چهره شخص سوم رو ببینم ؟!
برگشت سمتم : یعنی چی ؟!
کرایه ماشین رو حساب کردم از تاکسی بیرون اومدم رفتم اون طرف خیابون و وارد پارک خلوتی شدم ... انقدر خلوت که یه لحظه خوف برم داشت
اینجا دیگه کجاست تو این سرمای زمستون !! زمین خیس و لغزننده بود و راه رفتم تو چمن ها سخت...
وسط پارک وایستادم نگاهمو به اطراف دوختم ولی هیچ خبری ازش نبود !!
میخواستم راهمو کج کنم سمت خروجی پارک که صداشو پشت سرم شنیدم از ترس هینی گفم و دستمو رو قبلم گذاشتم
برگشتم سمتش اخمی کردم که تک خنده ایی کرد و گفت :
چطوری دختر خاله ؟!
پوزخندی زدم : گذشته ایی برام ساختید که شده کابوس ایندم !!
سرشو زیر انداخت : تو پیشمونی، پس یاشار چی ؟
چیزی نگفت ... پوزخندی زدم :
یه سوال میپرسم باید جوابشو بهم بدی !
سرشو بلند کرد : چه سوالی ؟!
اخمی کردم به سختی گفتم : زمانی که اون بلا رو سرم اوردید چند نفر بودید فقط تو و یاشار بودید یا شخص دیگری هم بود ؟!
متعجب گفت : چرا میپرسی ؟!
پوزخندی زدم : چون حقمه !!
دستی تو موهاش کشید آب دهنشو قورت داد بدون اینکه بهم نگاه کنه گفت :
فقط من و یاشار بودیم !
ابرویی بالا انداختم : تو چشمام نگاه کن و بگو ...
سرشو بلند کرد و زل زد تو چشمام نگاهش رو لباش ثابت موند شروع کرد به تکون دادن لباش :
فقط من و یاشار بودیم !!
و بعد بدون هیچ حرفی راه افتاد سمت خروجی پارک که داد زدم :
پس خواب اون روزم چی هان ؟ پس چرا تو خوابم سه نفر بودید ؟!
سرجاش وایستاد ولی برنگشت ادامه دادم :
بگو بیینم چرا تو خواب من سه نفر بودید و من نمیتونستم چهره شخص سوم رو ببینم ؟!
برگشت سمتم : یعنی چی ؟!
۵.۴k
۰۸ اردیبهشت ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.