پارت ۲۷
پارت ۲۷
ددی_فاکر
ساناکو رفت داخل دید کوک داره تلویزیون نگاه میکنه
رفت نشست رو مبل پیشش
کوک نیم نگاهی بهش انداخت و چیزی نگفت
ساناکو بهش خیره شد
کوک:: میشنوم
ساناکو:: میشه یه سوال بپرسم
کوک:: ن
ساناکو:: اصن تنک
کوک:: یور ولکام
ساناکو:: اییششش مرده شور زنتو برداره
کوک:: حسوده بدبخت
ساناکو:: امیدوارم بری خونه ببینی دار زدس
کوک:: اونوقت من شاکی میشم و تورو میکشم چون صد در صد کار خودته
ساناکو:: خیلیم عالی
کوک:: دوس داری بدستم کشته شی؟!
ساناکو:: شاید
کوک:: دس بردار
ساناکو:: از چی؟!
کوک:: بهتره بگی از کی
ساناکو:: از کی؟!
کوک:: از پدره پدره پدره پدر جدم...خو از من هرزه
ساناکو:: هرزه همون زنته
کوک:: گیر دادی ب اون؟!
ساناکو:: میشه...
کوک:: ن
ساناکو:: چرا؟!
کوک:: زن نمیخام
ساناکو:: پس لیا...
کوک:: لیا ب خودم مربوطه
ساناکو:: لیا چی داره ک من ندارم
کوک:: نیازی ب هیچکدومتون ندارم
ساناکو:: اوکی
بعد ساناکو پاشد ک بره...
کوک:: برو کیمچی درست کن
ساناکو:: اوکی
ساناکو رفت تو آشپزخونه
کوک گوشیش زنگ خورد...
کوک:: جانم لیا!
که ساناکو گوشاشو تیز کرد
لیا:: ددی میخام بیای پیشم شام باهم باشیم
کوک:: اوکی بیب گرلم
ساناکو:: ریدم تو سر خودتو بیب گرلت😒
کوک:: چیشد این کیمچی
ساناکو:: خب کیمچی پختنش یه دیقه ای نی
کوک:: میخای تورو بخورم تا اون آماده شه؟!
ساناکو:: هرزت نمیشم
کوک:: زنم میخای شی؟!
ساناکو:: برو لیا جون کارت داره
کوک:: شب میرم پیشه عشقم
ساناکو:: چقد هاشیه میری...زن نمیخای بعد عشق داری؟!
کوک:: هرکی وارد بازیه کثیفه زندگی خطرناک جئون جونگ کوک بشه همچی براش مبهمه!
ساناکو:: اوکی بابا
کوک رو مبل دراز کشید و آروم خابش برد
یوری:: ساناکو هوووووی
ک کوک از خواب پرید
ساناکو:: سرطااان
کوک:: چ مرگتونه صگای تخم حروم
یوری:: ودفففف ببخشید
ساناکو:: چته تو؟!
یوری:: سوبین کجاست؟!
کوک:: گوه خوری؟! گمشو بیرون
یوری:: خو..خاستم بریم پارک
کوک:: تو و سوبین صگ چی میخاین پارکا با کی قرار میزارین؟!
یوری:: م..من با کسی قرار...
کوک:: زیپ دهنتو بکش و گمشو
یوری:: چشم
کوک دوباره چشماشو بست...
آروم خابش برد
ساناکو:: الان دارم برات جئون خان
ساناکو گذاشت کیمچی بپزه خاست کرم بریزه داخل یه ظرف دوتا شیشه گذاشت و چایی ریخت توشون
از تند رفت پیش کوک و انداختشون زمین
کوک بازم از خاب پرید و داد زد
کوک:: چ مرگت شده هرزه بیشعور
ساناکو:: اخخخ ای واااییییی افتادنننن
کوک:: زود جمعشون کن گمشو
کوک پاشد و رفت سمت اتاقش
درو باز کرد و خودشو رو تخت پرت کرد ک بخابه
کوک:: یه مشت حیوون آرامش برات نزاشتن حتی تو خاب...
...........................................
سوبین اومد...
ساناکو:: گمشو تو اتاقت
سوبین:: یااا نوناااا گرسنمه
ساناکو:: برو کیمچی پختم
سوبین:: واییی دستپختااات همش مال خودمه
ساناکو:: برا جئونه پختم
سوبین:: چییی؟! نمیخام
ساناکو:: پ چی؟!
سوبین:: پیتزا میخام
ساناکو:: یچزی بخور امشب شام خودتو و یوری کصخل مهمون من تو بهترین رستوران
سوبین:: باااوش
ساناکو رفت تو سالن دید کوک اومد...
کوک:: امادس؟!
ساناکو:: برین بشینین رو صندلی گذاشتمش رو میز
کوک رفت نشست و شروع به خوردن کرد
همیشه عاشق دستپختای ساناکو بود
ولی ساناکو فقط گاهن غذا میپوخت...
ساناکو:: سوبین ب یوری بگو ک شب آماده شه ببرمتون
کوک:: کجا؟!
سوبین:: نونا میخاد شام ببرمون بیرون
کوک:: نونا گوه خورد باتو
سوبین:: شیطونه میگه...
ساناکو:: سوبین ببند،،،و جناب جئون ب شما هیچ ربطی نداره کجا میریم
کوک سرشو بلند کرد و ریلکس ب ساناکو نگاه کرد...
ولی چیزی نگفت و هی میخورد
بیست مین بعد...
کوک:: ساناکو بیا اینجا
کسی نبود پیششون ساناکو رفت پیش کوک و رو ب روش ایستاد
کوک:: ببین منو
ساناکو بهش خیره شد
با سوزشی رو یه طرف صورتش متعجب وایساد...
کوک زده بود تو گوشش
کوک:: فقط ببینم زر زر کنی واسم جر خورده ای
بعدش کوک رفت
ساناکو:: امیدوارم بری خونه لیا بعد دوتاتون همونجا...هععفففف
ساناکو با عصبانیت رفت تو اتاق و درو بست...
ددی_فاکر
ساناکو رفت داخل دید کوک داره تلویزیون نگاه میکنه
رفت نشست رو مبل پیشش
کوک نیم نگاهی بهش انداخت و چیزی نگفت
ساناکو بهش خیره شد
کوک:: میشنوم
ساناکو:: میشه یه سوال بپرسم
کوک:: ن
ساناکو:: اصن تنک
کوک:: یور ولکام
ساناکو:: اییششش مرده شور زنتو برداره
کوک:: حسوده بدبخت
ساناکو:: امیدوارم بری خونه ببینی دار زدس
کوک:: اونوقت من شاکی میشم و تورو میکشم چون صد در صد کار خودته
ساناکو:: خیلیم عالی
کوک:: دوس داری بدستم کشته شی؟!
ساناکو:: شاید
کوک:: دس بردار
ساناکو:: از چی؟!
کوک:: بهتره بگی از کی
ساناکو:: از کی؟!
کوک:: از پدره پدره پدره پدر جدم...خو از من هرزه
ساناکو:: هرزه همون زنته
کوک:: گیر دادی ب اون؟!
ساناکو:: میشه...
کوک:: ن
ساناکو:: چرا؟!
کوک:: زن نمیخام
ساناکو:: پس لیا...
کوک:: لیا ب خودم مربوطه
ساناکو:: لیا چی داره ک من ندارم
کوک:: نیازی ب هیچکدومتون ندارم
ساناکو:: اوکی
بعد ساناکو پاشد ک بره...
کوک:: برو کیمچی درست کن
ساناکو:: اوکی
ساناکو رفت تو آشپزخونه
کوک گوشیش زنگ خورد...
کوک:: جانم لیا!
که ساناکو گوشاشو تیز کرد
لیا:: ددی میخام بیای پیشم شام باهم باشیم
کوک:: اوکی بیب گرلم
ساناکو:: ریدم تو سر خودتو بیب گرلت😒
کوک:: چیشد این کیمچی
ساناکو:: خب کیمچی پختنش یه دیقه ای نی
کوک:: میخای تورو بخورم تا اون آماده شه؟!
ساناکو:: هرزت نمیشم
کوک:: زنم میخای شی؟!
ساناکو:: برو لیا جون کارت داره
کوک:: شب میرم پیشه عشقم
ساناکو:: چقد هاشیه میری...زن نمیخای بعد عشق داری؟!
کوک:: هرکی وارد بازیه کثیفه زندگی خطرناک جئون جونگ کوک بشه همچی براش مبهمه!
ساناکو:: اوکی بابا
کوک رو مبل دراز کشید و آروم خابش برد
یوری:: ساناکو هوووووی
ک کوک از خواب پرید
ساناکو:: سرطااان
کوک:: چ مرگتونه صگای تخم حروم
یوری:: ودفففف ببخشید
ساناکو:: چته تو؟!
یوری:: سوبین کجاست؟!
کوک:: گوه خوری؟! گمشو بیرون
یوری:: خو..خاستم بریم پارک
کوک:: تو و سوبین صگ چی میخاین پارکا با کی قرار میزارین؟!
یوری:: م..من با کسی قرار...
کوک:: زیپ دهنتو بکش و گمشو
یوری:: چشم
کوک دوباره چشماشو بست...
آروم خابش برد
ساناکو:: الان دارم برات جئون خان
ساناکو گذاشت کیمچی بپزه خاست کرم بریزه داخل یه ظرف دوتا شیشه گذاشت و چایی ریخت توشون
از تند رفت پیش کوک و انداختشون زمین
کوک بازم از خاب پرید و داد زد
کوک:: چ مرگت شده هرزه بیشعور
ساناکو:: اخخخ ای واااییییی افتادنننن
کوک:: زود جمعشون کن گمشو
کوک پاشد و رفت سمت اتاقش
درو باز کرد و خودشو رو تخت پرت کرد ک بخابه
کوک:: یه مشت حیوون آرامش برات نزاشتن حتی تو خاب...
...........................................
سوبین اومد...
ساناکو:: گمشو تو اتاقت
سوبین:: یااا نوناااا گرسنمه
ساناکو:: برو کیمچی پختم
سوبین:: واییی دستپختااات همش مال خودمه
ساناکو:: برا جئونه پختم
سوبین:: چییی؟! نمیخام
ساناکو:: پ چی؟!
سوبین:: پیتزا میخام
ساناکو:: یچزی بخور امشب شام خودتو و یوری کصخل مهمون من تو بهترین رستوران
سوبین:: باااوش
ساناکو رفت تو سالن دید کوک اومد...
کوک:: امادس؟!
ساناکو:: برین بشینین رو صندلی گذاشتمش رو میز
کوک رفت نشست و شروع به خوردن کرد
همیشه عاشق دستپختای ساناکو بود
ولی ساناکو فقط گاهن غذا میپوخت...
ساناکو:: سوبین ب یوری بگو ک شب آماده شه ببرمتون
کوک:: کجا؟!
سوبین:: نونا میخاد شام ببرمون بیرون
کوک:: نونا گوه خورد باتو
سوبین:: شیطونه میگه...
ساناکو:: سوبین ببند،،،و جناب جئون ب شما هیچ ربطی نداره کجا میریم
کوک سرشو بلند کرد و ریلکس ب ساناکو نگاه کرد...
ولی چیزی نگفت و هی میخورد
بیست مین بعد...
کوک:: ساناکو بیا اینجا
کسی نبود پیششون ساناکو رفت پیش کوک و رو ب روش ایستاد
کوک:: ببین منو
ساناکو بهش خیره شد
با سوزشی رو یه طرف صورتش متعجب وایساد...
کوک زده بود تو گوشش
کوک:: فقط ببینم زر زر کنی واسم جر خورده ای
بعدش کوک رفت
ساناکو:: امیدوارم بری خونه لیا بعد دوتاتون همونجا...هععفففف
ساناکو با عصبانیت رفت تو اتاق و درو بست...
۷۴.۴k
۰۹ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.