فیک عوضی قلدر (p28)
فیک عوضی قلدر (p28)
-آقای پارک از شما انتظار نداشتم . متوجه هستید داشتید اونو میکشتید؟
-من فقط چند تا مشت بهش زدم
مدیر مدرسه با حرف جیمین چشماش رو بست و با دوانگشت سرشو ماساژ . به دلیل موقعیت پدرش تمام سعیش رو میکرد که بااحترام باهاش حرف بزنه
گوشیش رو روشن کرد و ازش فیلمی پخش کرد و اونو مقابل صورت جیمین گرفت
-شما به این میگید *فقط* چند تا مشت؟
جیمین در حالی که روی صندلی دست به سینه لم داده بود خودشو جلو کشید و با دقت به فیلم نگاه کرد
مشخص بود فیلم برش خورده بیشتر تیکه هایی که خودش درگیر شده بود رو نشون داده بود و ....
چطور اینکه این فیلم به این سرعت دست مدیر رسیده عجیب بود نه؟
هه ، هیونجین دعوا راه انداخت که کاری کنه اون اخراج بشه؟ ، شرط میبست که یکی رو گذاشته فیلم بگیره و دست مدیر برسونش
-آقای پارک متاسفم ولی دیگه نمیتو...
-یه فرصت دیگه
وسط حرف مدیر پرید و نزاشت حرفشو کامل کنه ، به این راحتیا نمیتونست بیخیال بشه ..
-یه فرصت دیگه ، تعهد میدم که دیگه تکرار نشه
....
-(هق) ، حالش چطوره؟
مین جه دستی به موهای خودش کشید و روی تختش نشست
-افتضاح ، بردنش بیمارستان .. میگن صورتش داغون شده
-...
-ات من نمیفهمم، الان برای چی داری پریه میکنی؟
-چرا اونقدر بد زدش؟
-چون مریضه و این یه چیز واضحه، انقدر بهش فکر نکن . چه فرقی به حال تو داره
-صورتش از جلو چشمام کنار نمیره
ات گفت و زانو هاشو بغل کرد ..
مین جه سعی کرد یکم درکش کنه ، نفسش رو به حالت تاسف باری بیرون داد و کنارش نشست و بغلش کرد.
دستشو نوازش بار روی سرش کشید و آرومش کرد
این چند وقت خیلی تو فشار عصبی قرار گرفته بود و این تنها چیزی بود که مین جه برای ات نمیخواست
-آقای پارک از شما انتظار نداشتم . متوجه هستید داشتید اونو میکشتید؟
-من فقط چند تا مشت بهش زدم
مدیر مدرسه با حرف جیمین چشماش رو بست و با دوانگشت سرشو ماساژ . به دلیل موقعیت پدرش تمام سعیش رو میکرد که بااحترام باهاش حرف بزنه
گوشیش رو روشن کرد و ازش فیلمی پخش کرد و اونو مقابل صورت جیمین گرفت
-شما به این میگید *فقط* چند تا مشت؟
جیمین در حالی که روی صندلی دست به سینه لم داده بود خودشو جلو کشید و با دقت به فیلم نگاه کرد
مشخص بود فیلم برش خورده بیشتر تیکه هایی که خودش درگیر شده بود رو نشون داده بود و ....
چطور اینکه این فیلم به این سرعت دست مدیر رسیده عجیب بود نه؟
هه ، هیونجین دعوا راه انداخت که کاری کنه اون اخراج بشه؟ ، شرط میبست که یکی رو گذاشته فیلم بگیره و دست مدیر برسونش
-آقای پارک متاسفم ولی دیگه نمیتو...
-یه فرصت دیگه
وسط حرف مدیر پرید و نزاشت حرفشو کامل کنه ، به این راحتیا نمیتونست بیخیال بشه ..
-یه فرصت دیگه ، تعهد میدم که دیگه تکرار نشه
....
-(هق) ، حالش چطوره؟
مین جه دستی به موهای خودش کشید و روی تختش نشست
-افتضاح ، بردنش بیمارستان .. میگن صورتش داغون شده
-...
-ات من نمیفهمم، الان برای چی داری پریه میکنی؟
-چرا اونقدر بد زدش؟
-چون مریضه و این یه چیز واضحه، انقدر بهش فکر نکن . چه فرقی به حال تو داره
-صورتش از جلو چشمام کنار نمیره
ات گفت و زانو هاشو بغل کرد ..
مین جه سعی کرد یکم درکش کنه ، نفسش رو به حالت تاسف باری بیرون داد و کنارش نشست و بغلش کرد.
دستشو نوازش بار روی سرش کشید و آرومش کرد
این چند وقت خیلی تو فشار عصبی قرار گرفته بود و این تنها چیزی بود که مین جه برای ات نمیخواست
۸۶.۱k
۱۷ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.