فیک عوضی قلدر (p26)
ویو شب:
مین جه : اوردیش؟
-اوهوم
ات با بارونی تنش و کیف لبتاب وارد انباری مدرسه پیش مین جه شد
انبار طبقه آخر ساختمون دوم مدرسه بود و کسی بهش سر نمیزد.. در واقع پاتوق مین جه و ات بود و خیلی شبا رو اونجا بودن و حالا ، یه شب بارونی و صدای رعد و برق و هوای سرد ... آره ، جون میده برای فیلم ترسناک
ات بارونیش رو درآورد و لبتاب رو دست مین جه داد و اونم روشنش کرد ... ات هم مشغول باز کردن خوراکی ها شد
مین جه : انابل؟
ات:ترسناک تر از اونم هست مگه؟
مین جه : ببین آخرش میشیم اون دو تا دختر بی ضرفیتی که از ترس تو مدرسه جیغ کشان در حال دوییدن بودن
ات:مزه ی فیلم ترسناک به جیغ و ترسشه
بعدشم ما طبقه آخریم .. خوابگاه طبقه اوله ، عمرا صدامون نمیرسه
مین جه فیلم رو دانلود کرد و زاویه لبتاب رو میزون کرد
یک ساعت بعد :
مین جه و ات زیر دو تا پتو به هم چسبیده بودند و با ترس به صفحه لبتاب نگاه میکردند و پاپ کرن میخوردند. بدجوری غرق فیلم شده بودند
تو فیلم تو یه لحظه دختره از تخت کشیده شد پایین و این مصادف شد با اینکه یهویی یه نفر از پشت سر دستشو روی شونه مین جه و ات گذاشت و صدای بلند رعد و برق پیچید و از بیرون پنجره به داخل نور زد .
هردو از ترس جیغ بنفشی کشیدند و درحالی که همو بغل میکردند پخش زمین شدند
با صدای خنده ی دو نفر به خودشون اومدند و تازه متوجه موقعیت شدند
جیمین و ارونی که داشتن از خنده نفس کم میوردن و گوشی که درحال فیلم برداری دست ارون بود
مین جه و ات کم کم خودشونو جمع و جور کردن و مین جه لبتاب رو بست
ات:یاااا مگه مریضیدددد
ات گفت و با اخم با مزه ای به اون دوتا که میخندیدند خیره شد
ارون گوشی رو خاموش کرد و جیمین ...
میتونست محو اون صورت با نمک بشه و بخنده؟
یه لحظه خنده از لبش رفت و سعی کرد جدی باشه
مین جه:جیمین میشه بگی اینجا چه غلطی میکنید؟
جیمین : خب من و ارون دو تا دختر رو دیدیم که ساعت دو صبح خیلی مشکوکانه تو راهرو مدرسه پرسه میزدند و یهو راهشون به ساختمون دوم مدرسه کشیده شد .. نظرت چیه؟
ات: به شما مربوط نیست
جیمین : درسته
جیمین کنارشون نشست یه تیکه از پیتزای توی ظرف رو برداشت و مشغول جویدن شد
مین جه با گیجی بهش نگاه کرد
جیمین :منتظر چی؟ فیلم رو نمیزاری؟
مین جه :جیمین میشه فقط بری..؟
جیمین : هیی ترسوندمت؟
جیمین رو به ات که انگار تو فکر بود و به یه نقطه زل زده بود پرسید
ات :ها؟ ام نه ، چیزی نیست فقط یکم فکرم مشغول شد
مین جه :جیمین اگه همین الان نرید گزارش کارای قشنگی که تو این مدت کردی رو به بابا میدم تا مدرسه کره و ژاپن که هیچی ، کلا بیخیال ترک تحصیل بشی
جیمین تکخندی زد و و تیکه پیتزا رو توی ظرف برگردوند و با بی حسی بهش نگاه کرد طوری که مین جه میخواست حرفاشو پس بگیره
جیمین :دوباره بگو
مین جه :م.من...
جیمین :اگه جات بودم انقدر مطمئن حرف نمیزدم چون میدونی که همون بابایی که ازش حرف میزنی اصلا خوشش نمیاد که دخترش و دوستش توی ساختمونی که خوابگاه پسراست پرسه بزنن هوم؟
مین جه ساکت شد و دیگه چیزی نگفت ، بد اتویی دستش داده بود . دیگه نباید راجب این موضوع باهاش حرف میزد
ارون که دید جو سنگین شده خواست موضوعو عوض کنه
ارون:خیلی خوب.. بیاین بیخیال همه چیز شیم و فیلم ببینیم چطوره؟
ات:آره فکر خوبیه
ات هم که فهمید ارون سعی در عوض کردن بحث داره حرفشو تایید کرد
ارون و جیمین کنار هم و ات کنار جیمین و مین جه هم کنارش نشستند و ادامه فیلم رو پخش کردند.
لایک : 100
مین جه : اوردیش؟
-اوهوم
ات با بارونی تنش و کیف لبتاب وارد انباری مدرسه پیش مین جه شد
انبار طبقه آخر ساختمون دوم مدرسه بود و کسی بهش سر نمیزد.. در واقع پاتوق مین جه و ات بود و خیلی شبا رو اونجا بودن و حالا ، یه شب بارونی و صدای رعد و برق و هوای سرد ... آره ، جون میده برای فیلم ترسناک
ات بارونیش رو درآورد و لبتاب رو دست مین جه داد و اونم روشنش کرد ... ات هم مشغول باز کردن خوراکی ها شد
مین جه : انابل؟
ات:ترسناک تر از اونم هست مگه؟
مین جه : ببین آخرش میشیم اون دو تا دختر بی ضرفیتی که از ترس تو مدرسه جیغ کشان در حال دوییدن بودن
ات:مزه ی فیلم ترسناک به جیغ و ترسشه
بعدشم ما طبقه آخریم .. خوابگاه طبقه اوله ، عمرا صدامون نمیرسه
مین جه فیلم رو دانلود کرد و زاویه لبتاب رو میزون کرد
یک ساعت بعد :
مین جه و ات زیر دو تا پتو به هم چسبیده بودند و با ترس به صفحه لبتاب نگاه میکردند و پاپ کرن میخوردند. بدجوری غرق فیلم شده بودند
تو فیلم تو یه لحظه دختره از تخت کشیده شد پایین و این مصادف شد با اینکه یهویی یه نفر از پشت سر دستشو روی شونه مین جه و ات گذاشت و صدای بلند رعد و برق پیچید و از بیرون پنجره به داخل نور زد .
هردو از ترس جیغ بنفشی کشیدند و درحالی که همو بغل میکردند پخش زمین شدند
با صدای خنده ی دو نفر به خودشون اومدند و تازه متوجه موقعیت شدند
جیمین و ارونی که داشتن از خنده نفس کم میوردن و گوشی که درحال فیلم برداری دست ارون بود
مین جه و ات کم کم خودشونو جمع و جور کردن و مین جه لبتاب رو بست
ات:یاااا مگه مریضیدددد
ات گفت و با اخم با مزه ای به اون دوتا که میخندیدند خیره شد
ارون گوشی رو خاموش کرد و جیمین ...
میتونست محو اون صورت با نمک بشه و بخنده؟
یه لحظه خنده از لبش رفت و سعی کرد جدی باشه
مین جه:جیمین میشه بگی اینجا چه غلطی میکنید؟
جیمین : خب من و ارون دو تا دختر رو دیدیم که ساعت دو صبح خیلی مشکوکانه تو راهرو مدرسه پرسه میزدند و یهو راهشون به ساختمون دوم مدرسه کشیده شد .. نظرت چیه؟
ات: به شما مربوط نیست
جیمین : درسته
جیمین کنارشون نشست یه تیکه از پیتزای توی ظرف رو برداشت و مشغول جویدن شد
مین جه با گیجی بهش نگاه کرد
جیمین :منتظر چی؟ فیلم رو نمیزاری؟
مین جه :جیمین میشه فقط بری..؟
جیمین : هیی ترسوندمت؟
جیمین رو به ات که انگار تو فکر بود و به یه نقطه زل زده بود پرسید
ات :ها؟ ام نه ، چیزی نیست فقط یکم فکرم مشغول شد
مین جه :جیمین اگه همین الان نرید گزارش کارای قشنگی که تو این مدت کردی رو به بابا میدم تا مدرسه کره و ژاپن که هیچی ، کلا بیخیال ترک تحصیل بشی
جیمین تکخندی زد و و تیکه پیتزا رو توی ظرف برگردوند و با بی حسی بهش نگاه کرد طوری که مین جه میخواست حرفاشو پس بگیره
جیمین :دوباره بگو
مین جه :م.من...
جیمین :اگه جات بودم انقدر مطمئن حرف نمیزدم چون میدونی که همون بابایی که ازش حرف میزنی اصلا خوشش نمیاد که دخترش و دوستش توی ساختمونی که خوابگاه پسراست پرسه بزنن هوم؟
مین جه ساکت شد و دیگه چیزی نگفت ، بد اتویی دستش داده بود . دیگه نباید راجب این موضوع باهاش حرف میزد
ارون که دید جو سنگین شده خواست موضوعو عوض کنه
ارون:خیلی خوب.. بیاین بیخیال همه چیز شیم و فیلم ببینیم چطوره؟
ات:آره فکر خوبیه
ات هم که فهمید ارون سعی در عوض کردن بحث داره حرفشو تایید کرد
ارون و جیمین کنار هم و ات کنار جیمین و مین جه هم کنارش نشستند و ادامه فیلم رو پخش کردند.
لایک : 100
۱۱۱.۲k
۱۵ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.