پارت

#پارت34
‌مگه عاشق شدن دلیل میخواد؟

با صدای آلارم گوشیم از خواب پریدم...
به ساعت نگاهی انداختم..
6:30
-خوبه.. به موقع بیدار شدم
بعد از انجام کارای مربوطه به سمت کمد لباسام رفتم..
لباس مناسبی رو برداشتم و پشت میز آرایشم نشستم..
رژ لب کمرنگی زدم و موهای لختمو دورم آزاد کردم...
با لبخند تو آینه به خودم چشمکی زدم و بعد از برداشتن کیفم به بیرون از خونه پاتند کردم...
بعد از حدود ۲ دقیقه ای انتظار بالاخره رسید...
درو باز کردمو درحال نشستن سلامی کردم..
قیافه خسته ای داش..
-خوبی؟

جواب سلاممو داد.. دستی به صورتش کشید و سرشو به نشانه تایید تکون داد..
گودی زیر چشماش نشون میداد دیشب درست نخوابیده!
سرمو نزدیک تر بردم و گفتم:
دیشب نخوابیدی؟!

تو چشمام زل زد و با لبخند گفت:
وقتی فکرم همش پیشته چطور میتونم بخوابم؟!

بی مقدمه جلو اومدو ل..ب...اش...و رو ل...بام گذاشت...
به عقب هلش دادم و گفتم:
میشه لاعقل قبلش بهم اطلاع بدیی...

تک خنده کرد و گفت:
-فعلا نمیتونم بهت نزدیک باشم... ولی هر وقت بخوام میبوسمت!
و بعدش ماشینو به حرکت دراورد...
با حرفاش قند تو دلم آب میکرد..
انقد غرق در حرفی که زده بود بودم که اصلا نفهمیدم صدام میکنه...
دستشو جلوم تکون داد و گفت:
ا/تتتتتتت
-ها؟
-کجایی! دو ساعته دارم صدات میکنم!
-ها..هیچی.. جایی نیستم..

به اطراف نگاهی انداختم و گفتم:
-چقد تا شرکت مونده؟
-تقریبا وسطای راهیم

-همین گوشه نگه دار...

بعد از ایستادن ماشین خاستم پیاده شم که گفت:
نمیخوام تنها بری...

-من این همه روز تنها میومدم و میرفتم حالاهم کسی منو نمیخوره...
-هرچی.. ولی الان نمیشه تنهات گذاشت.‌..

برگشتم رو صندلی نشستم و دست به سینه شدم..
-خب شما بفرمایید چیکار کنم؟!
تنها نمیزاری برم..
با خودتم که نمیشه رفت.‌..
ماشاالله انقدم معروفی که تمام آدمای اطراف شرکت میشناسنت..
میخوای کلا نریم ها؟
-دوروز نرفتی تنبل شدی هااا
-خب چیکار کنممم منن؟
-برو بشین عقب...

پوفی کردم و پیاده شدم درماشینو محکم به هم کوبیدم و پشت سوار شدم..



دیر اومدم خیلی دیره جای دیگه دل اسیرههه
😅😂😂
بیخشید بایت دیرگذاشتنم😐
منو میبخشین؟🙁
من گناه دالم🥺
دیدگاه ها (۰)

#پارت35‌مگه عاشق شدن دلیل میخواد؟تهیونگ جلو بودو منم مثل این...

#پارت36‌مگه عاشق شدن دلیل میخواد؟(از زبان ا/ت)روی مبل دو نفر...

#پارت33مگه عاشق شدن دلیل میخواد؟سرجاش ایستاد و بدون اینکه بر...

‌#پارت32مگه عاشق شدن دلیل میخواد؟بقی زدم زیر خنده و گفتم:بشی...

برمیگردمپارت : 62( جنی ) از میخواستم ماسکشو بده پایین اما او...

رمان بغلی من پارت ۳۲دیانا: دنیا رو سرم خراب شد دکتر منو با ه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط