ترس من
ترس من
p=17
_جواب ازمایش های ا.ت رو نمیده
~یا رزی عن نباش دیگه بهش بده گناه داره
؟ اوه پس واقعا مطمئن شدم چرا ا.ت با این ازدواج کرده
٪عه رزی بگو از نگرانی سکته کردیم
&رزی بگو دیگه عه حوصله ام سر رفت
✓بگو خیلی نگران کوچولومون شدم
§رزی دخترم بگو هممون نگرانشیم
+چتونه بیمارستان رو گذاشتین رو سرتون
_ا.ت خوبی
+والا نمیدونم چون رزی ارمایشمو نداد بخونم
_رزی تو....
&عه عه بچه اینجاست
_باش رزی بگو دیگه
×خب ازمایشش مثبته
+چیشده؟ رزی زر میزنی دیگه اره؟ یا چیزی زدی؟
×بیا خودت ببین
*ازمایش رو داد دستشون*
_یعنی... دارم.... بابا.... میشم؟
+من ریختم شمام موند
٪دوباره دارمخاله میشم
€عرررررررررررررر. عن تو داری مامان میشی
+هن..... من....
&عه تهیونگم به بدبختی ها بچه داری اضافه شد
✓کوچولو تو داری مامان میشی
§واقعا یعنی انقدر بزرگ شدی
؟ ا.ت نگران نباش خودم همه کاراشو انجام میدم
*روشی داری مامان میشی عنتر
+من.... نمیدونم..... نمیدونم
*بچه از شوک بیهوش شد*
_ا.ت.....
×واقعا فک نمیکردم
*4ماه بعد*
*ویو ا.ت*
چهار ماهه من سرکا نمیرم اجازه بیروم رفتن ندارم هزارتا بادیگارد دور خونن حوصله ام سر رفته بود تهیونگم که دیروقت میومد خونه یه روز داشتم فیلم میدیدم حدودن ساعت 6غروب بود که تهیونگ امد برا عجیب لود که انقدر زود امد نشستم سریالمو دیدم که امد براید بغلم کرد و گفت
_زبونتو موش خورده ـ
+موش خورده لولو برده
_عه خب بزار از لولو بگیرمش
+نمیخاد امم خسته شدم انقدر تو خونهذبوذم میشه بربم بیرون؟
_نه
+چرا
_چون نه
+عه.... خب بچه لباس نداره
_بهونه نیار ا.ت تو تا. 2ماه پیش بخاطر کارت میخاستی بچمو رو بکشی بعد الان برات مهم شده
+هی خب نمیخاستم کارمو از دست بردم
_ببین ا.ت تو هنوزم دوسش نداری با اینکه بچه ای خودته
+تهیونگ روزمو از این گوه تر نکن من الان بخاطر اینی که تو شکممه 4ماه رنگ ببرونم ندیدم رنگ خانوادم رو ندیدم فقطم بخاطر این بچه خب من نمیخامش
_ولی من میخامش ا.ت همش بهونه میاری که چرا دیر میای خونه حب بزار بگم چون نمیخام قیافتو ببینم
+الان فقط بخاطر این ازم متنفری
_اره... میدونی چیه منو تو نمیتونیم اینجوری زندگی کنیم پس بیا بعد بدنیا اوردنش از هم جدا شدیم
+جالبه خیلی جالبه... اوک تا 2ماه دیگه تحمل میکنم ولی بعدش میرم
_باش
p=17
_جواب ازمایش های ا.ت رو نمیده
~یا رزی عن نباش دیگه بهش بده گناه داره
؟ اوه پس واقعا مطمئن شدم چرا ا.ت با این ازدواج کرده
٪عه رزی بگو از نگرانی سکته کردیم
&رزی بگو دیگه عه حوصله ام سر رفت
✓بگو خیلی نگران کوچولومون شدم
§رزی دخترم بگو هممون نگرانشیم
+چتونه بیمارستان رو گذاشتین رو سرتون
_ا.ت خوبی
+والا نمیدونم چون رزی ارمایشمو نداد بخونم
_رزی تو....
&عه عه بچه اینجاست
_باش رزی بگو دیگه
×خب ازمایشش مثبته
+چیشده؟ رزی زر میزنی دیگه اره؟ یا چیزی زدی؟
×بیا خودت ببین
*ازمایش رو داد دستشون*
_یعنی... دارم.... بابا.... میشم؟
+من ریختم شمام موند
٪دوباره دارمخاله میشم
€عرررررررررررررر. عن تو داری مامان میشی
+هن..... من....
&عه تهیونگم به بدبختی ها بچه داری اضافه شد
✓کوچولو تو داری مامان میشی
§واقعا یعنی انقدر بزرگ شدی
؟ ا.ت نگران نباش خودم همه کاراشو انجام میدم
*روشی داری مامان میشی عنتر
+من.... نمیدونم..... نمیدونم
*بچه از شوک بیهوش شد*
_ا.ت.....
×واقعا فک نمیکردم
*4ماه بعد*
*ویو ا.ت*
چهار ماهه من سرکا نمیرم اجازه بیروم رفتن ندارم هزارتا بادیگارد دور خونن حوصله ام سر رفته بود تهیونگم که دیروقت میومد خونه یه روز داشتم فیلم میدیدم حدودن ساعت 6غروب بود که تهیونگ امد برا عجیب لود که انقدر زود امد نشستم سریالمو دیدم که امد براید بغلم کرد و گفت
_زبونتو موش خورده ـ
+موش خورده لولو برده
_عه خب بزار از لولو بگیرمش
+نمیخاد امم خسته شدم انقدر تو خونهذبوذم میشه بربم بیرون؟
_نه
+چرا
_چون نه
+عه.... خب بچه لباس نداره
_بهونه نیار ا.ت تو تا. 2ماه پیش بخاطر کارت میخاستی بچمو رو بکشی بعد الان برات مهم شده
+هی خب نمیخاستم کارمو از دست بردم
_ببین ا.ت تو هنوزم دوسش نداری با اینکه بچه ای خودته
+تهیونگ روزمو از این گوه تر نکن من الان بخاطر اینی که تو شکممه 4ماه رنگ ببرونم ندیدم رنگ خانوادم رو ندیدم فقطم بخاطر این بچه خب من نمیخامش
_ولی من میخامش ا.ت همش بهونه میاری که چرا دیر میای خونه حب بزار بگم چون نمیخام قیافتو ببینم
+الان فقط بخاطر این ازم متنفری
_اره... میدونی چیه منو تو نمیتونیم اینجوری زندگی کنیم پس بیا بعد بدنیا اوردنش از هم جدا شدیم
+جالبه خیلی جالبه... اوک تا 2ماه دیگه تحمل میکنم ولی بعدش میرم
_باش
۹.۷k
۱۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.