کوک

۲
کوک
کارایشرکت ریخته بود رو سرم از اون ور محموله رو دزدین اتم قرار بود بیاد شرکت که ببرمش بیرون

که در همین لحظه در زده شد
راوی
معشوق پسرک وارد شد

؟آتی

:هوم

عجیب بود اون معمولا رسمی حرف می‌زد

؟امروز شاید نتونم ، بریم بیرون

:مهم نیست

پسرک بلند شد و معشوقه‌اش رو بلند کرد ساعدش رو زیر باسن دختر گذاشت
به سمت میزش رفت و روی صندلیش نشئت
موبایلشو درآورد و به سمت ات برد

؟بیا ، فقط چیزای بد نگاه نکن تو گالری هم نرو

:ممنون فقط میشه اینطوری نشینم

پسرک بدون حرفی دختر رو به صورت برآید روی پاش گذاشت
و مشغول کار شد

فلش به ساعت ۱۱
به دخترک نگاه کرد خواب بود موبالش رو از دستای دختر در آورد و به علاوه ساعت متوجه چیزی شد


فردا ی ات روز
ات با تمام سرعت از دست کوک فرار می‌کرد
رفت از روی تخت رد شه که معلوم شد کوک زیر ملحفه قائم شده بود
دخترک
پسر روی معشوقش خیمه زد و شروع به بوسیدنش کرد


وقتی بهت میکنم دوست دخترم شو فرر نکن بیا
بهم بده بچه





پایان
دیدگاه ها (۵)

ته ؟خب میگفتی مرد با ترس لب زد ،................؟این روشو ام...

۲بعد از جدا شدن دخترک به سمت کیفش رفت و بدون هیچ توجه ایی به...

۱یه گوشه نشسته بود تصمیم گرفت این بیهوده نشستن رو کنار بزاره...

پایان جلسه بود نام بدون حرفی بلند شد در حین خروج صدای بلندی ...

𝐀 𝐒𝐭𝐫𝐚𝐧𝐠𝐞𝐫 𝐂𝐚𝐥𝐥𝐞𝐝 𝐚 𝐅𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝𝐏𝐚𝐫𝐭𝟑𝟑ات هنوز تو فکر خواب بود که ص...

دوست پسر دمدمی مزاج

دوست پسر دمدمی مزاج

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط