همسر اجباری ۲۲۰
#همسر_اجباری #۲۲۰
احس..احساک چی میگی ها...آریا آریا مال منه تو چی نیگی آرا کجا داره میره میفهمی آریا تموم هستیه منه من
بی آریا نف..نفسم باال نمیاد.
احسانم از حال زارم گریه اش گرفت.و بابغض هرف میزد میفهمم خواهری ببخشید بخدا بخدا بر میگردا بخدا دلش
مال تواه.
-احسان بگو ...بگو بیاد بگو آری تو دوستم نداشته باش بگو آریا باهام بد باش فقط باش من تحمل ندارم.
-آنا آجی ببین اینو این ماشین آریا و شین فقط آروم باش.اینطوری بی تابی نکن .
دست احسانو گرفتم .
داداشی تورو خدا آریای منو نزار ببره. آریا بره دیگه رفته شین نمیزاره بیاد.
-آنااااا دست ما نیست آجی. آروم باش.
این اشکای بی امون من بود که صورتمو خیس کرده بود احسان ماشین کنار ماشین آریا حرکت داد شیشه های
دودی ماشین ما باعث شده بود که دیده نشم آریا پشت فرمون بود اخماش تو هم گره خورده بودن.
-الهی انا فدات شه آری ببین منو.
آری نرو جون آنا نرو....
ماشین آری از کنارمون گذشت و وارد پارکینگ فرودگاه شد. ما پشت سرش بودیم.
اون متوجه مون نشد چون فاصله داشتیم با هم...
اشکام نمیزاشتن آریا رو واسه لحظه های آخرببینم.
احسان گوشیو گرفت سمت من گفت بگیر شمارشو تا خاموش نکرده گوشیشو. دست بردم که شمارشو بگیرم که
گوشیو محکم گرفت.
اما آنا تورو خدا مواظب دل داداشم باش.
ازش گرفتمو سرمشو رو فرمون گذاشت.
شین رو صندلی نشستو آریا رفت سمتی که نمیدونم مقصدش کجا بود... االن موقع اش بود شماره آریا رو گرفتم.
1بوق...
2بوقققق...
آریا:الو...
الو گفتن آریا همانا گریه ی من همانا.
-آنا خانمم تویی....چی شد...
...اه باتوام
-آری کجا داری میری بی معرفت...
آریا تورو خدا...
-آنا بسه .... عشقم آروم باش دردت به جونم آروم باش.
-آری من میمیرم بری ...
-آنا قلبم داره میترکه نکن صداتو اینطوری آرومه جونم.
آریا داشت میرفت و این حرفای من آریا مو بر نمیگردوند داغون ترش میکرد.
-آنا پشت خطی .
باصدای لرزون گفتم.
-آره عمرم ...مواظب خودت باش.
-خانمم..
عشقم...
آروم باش میدونم بخاطر من جلو خودتو گرفتی...
دردت به سر آری فدای هق هقات شم خانمی تو توی قلبمی.مواظب خودت باش.فکر منم نباش زندگیتو بکن.
احس..احساک چی میگی ها...آریا آریا مال منه تو چی نیگی آرا کجا داره میره میفهمی آریا تموم هستیه منه من
بی آریا نف..نفسم باال نمیاد.
احسانم از حال زارم گریه اش گرفت.و بابغض هرف میزد میفهمم خواهری ببخشید بخدا بخدا بر میگردا بخدا دلش
مال تواه.
-احسان بگو ...بگو بیاد بگو آری تو دوستم نداشته باش بگو آریا باهام بد باش فقط باش من تحمل ندارم.
-آنا آجی ببین اینو این ماشین آریا و شین فقط آروم باش.اینطوری بی تابی نکن .
دست احسانو گرفتم .
داداشی تورو خدا آریای منو نزار ببره. آریا بره دیگه رفته شین نمیزاره بیاد.
-آنااااا دست ما نیست آجی. آروم باش.
این اشکای بی امون من بود که صورتمو خیس کرده بود احسان ماشین کنار ماشین آریا حرکت داد شیشه های
دودی ماشین ما باعث شده بود که دیده نشم آریا پشت فرمون بود اخماش تو هم گره خورده بودن.
-الهی انا فدات شه آری ببین منو.
آری نرو جون آنا نرو....
ماشین آری از کنارمون گذشت و وارد پارکینگ فرودگاه شد. ما پشت سرش بودیم.
اون متوجه مون نشد چون فاصله داشتیم با هم...
اشکام نمیزاشتن آریا رو واسه لحظه های آخرببینم.
احسان گوشیو گرفت سمت من گفت بگیر شمارشو تا خاموش نکرده گوشیشو. دست بردم که شمارشو بگیرم که
گوشیو محکم گرفت.
اما آنا تورو خدا مواظب دل داداشم باش.
ازش گرفتمو سرمشو رو فرمون گذاشت.
شین رو صندلی نشستو آریا رفت سمتی که نمیدونم مقصدش کجا بود... االن موقع اش بود شماره آریا رو گرفتم.
1بوق...
2بوقققق...
آریا:الو...
الو گفتن آریا همانا گریه ی من همانا.
-آنا خانمم تویی....چی شد...
...اه باتوام
-آری کجا داری میری بی معرفت...
آریا تورو خدا...
-آنا بسه .... عشقم آروم باش دردت به جونم آروم باش.
-آری من میمیرم بری ...
-آنا قلبم داره میترکه نکن صداتو اینطوری آرومه جونم.
آریا داشت میرفت و این حرفای من آریا مو بر نمیگردوند داغون ترش میکرد.
-آنا پشت خطی .
باصدای لرزون گفتم.
-آره عمرم ...مواظب خودت باش.
-خانمم..
عشقم...
آروم باش میدونم بخاطر من جلو خودتو گرفتی...
دردت به سر آری فدای هق هقات شم خانمی تو توی قلبمی.مواظب خودت باش.فکر منم نباش زندگیتو بکن.
۱۵.۸k
۲۲ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.