فیک وقتی دخترشی ولی همیشه بین تو و برادرت فرق میذاشت
Part 43
ات ویو:از خواب بیدار شدم چشمام رو به هم مالیدم و بعد از چند تا حرکت کششی از جام بلند شدم بعد از مرتب کردن تختم و این کارا رفتم پایین که صبحونه بخورم....خلاصه سرتونو درد نیارم.....همینجوری داشتم وقت میگذروندم که گوشیم زنگ خورد.....بهم گفته بودن برا حضور تو مصاحبه چند ساعت قبل بهم زنگ میزنن که آماده بشم و برم اونجا.....پس حتما خودشون بودن گوشی رو برداشتم و بله....خودشون بودن و بهم گفتن تا ۴ ساعت دیگه مصاحبه شروع میشه و خودم رو حداقل تا دو ساعت دیگه به اونجا برسونم......بعد از قطع کردن تلفن رفتم حموم....بعد از بیرون اومدن از حموم موهام رو خشک کردم و یکم بهشون حالت دادم بعدش رفتم جلو آینه یکم آرایش کردم ولی نیاز نبود که زیاد آرایش کنم چون اونا هم قرار بود آرایش و گریمم کنن....بعد از پوشیدن لباسام رفتم پارکینگ و سوار ماشینم شدم خواستم راه بیوفتم که گوشیم دوباره زنگ خورد.....
_بله بفرمایین
*خانم مین پا براتون ماشین میفرستم تا چند دقیقه دیگه جلو در خونتون هستن
_ممنونم
ات ویو:از ماشینم پیاده شدم و دوباره رفتم تو خونه....دقیقا ده دقیقه بعد زنگ خونه به صدا در اومد و من رفتم پایین....با کلی تشریفات منو سوار ماشین کردن....بعد از نشستن داخل ماشین دیدم یه مرد هم اونجا نشسته و با دیدن من تعظیم کوچیک کرد برا احترام متقابل بهش منم تعظیم کوتاهی کردم و شروع کرد به حرف زدن
؛سلام خانم مین من مدیر برنامه کمپانی ای هستم که باهاش مصاحبه دارین و خواستم تا اونجا با شما حرف بزنم و با سوالاتی که ازتون میشه آشنایان کنم که استرس کمتری داشته باشین
_سلام خیلی ممنونم ازتون
؛خب شروع میکنم آماده این؟
_بله
ادمین ویو:اون ها شروع میکنن به حرف زدن تا به کمپانی برسن....بعدش ات رو میبرن اتاق گریم و کلی از این دنگ و فنگ ها که بالاخره مصاحبه رو شروع میکنن
ادامه دارد.......
از همه ی ستاره های خوشملم بخاطر حمایت ها و لایک ها و کامنت هاتون ممنونم🫂
متاسفانه درسا خیلی زیادن و زیاد وقت نمیکنم که بزارم خوشگل های من🙃
ولی هر وقت آزاد تر شدم حتما میام که فیک بزارم🤍
و فکر نکنین همین یه پارت هست احتمالا یکی دو تا دیگه هم باز فردا بزارم🫂
ات ویو:از خواب بیدار شدم چشمام رو به هم مالیدم و بعد از چند تا حرکت کششی از جام بلند شدم بعد از مرتب کردن تختم و این کارا رفتم پایین که صبحونه بخورم....خلاصه سرتونو درد نیارم.....همینجوری داشتم وقت میگذروندم که گوشیم زنگ خورد.....بهم گفته بودن برا حضور تو مصاحبه چند ساعت قبل بهم زنگ میزنن که آماده بشم و برم اونجا.....پس حتما خودشون بودن گوشی رو برداشتم و بله....خودشون بودن و بهم گفتن تا ۴ ساعت دیگه مصاحبه شروع میشه و خودم رو حداقل تا دو ساعت دیگه به اونجا برسونم......بعد از قطع کردن تلفن رفتم حموم....بعد از بیرون اومدن از حموم موهام رو خشک کردم و یکم بهشون حالت دادم بعدش رفتم جلو آینه یکم آرایش کردم ولی نیاز نبود که زیاد آرایش کنم چون اونا هم قرار بود آرایش و گریمم کنن....بعد از پوشیدن لباسام رفتم پارکینگ و سوار ماشینم شدم خواستم راه بیوفتم که گوشیم دوباره زنگ خورد.....
_بله بفرمایین
*خانم مین پا براتون ماشین میفرستم تا چند دقیقه دیگه جلو در خونتون هستن
_ممنونم
ات ویو:از ماشینم پیاده شدم و دوباره رفتم تو خونه....دقیقا ده دقیقه بعد زنگ خونه به صدا در اومد و من رفتم پایین....با کلی تشریفات منو سوار ماشین کردن....بعد از نشستن داخل ماشین دیدم یه مرد هم اونجا نشسته و با دیدن من تعظیم کوچیک کرد برا احترام متقابل بهش منم تعظیم کوتاهی کردم و شروع کرد به حرف زدن
؛سلام خانم مین من مدیر برنامه کمپانی ای هستم که باهاش مصاحبه دارین و خواستم تا اونجا با شما حرف بزنم و با سوالاتی که ازتون میشه آشنایان کنم که استرس کمتری داشته باشین
_سلام خیلی ممنونم ازتون
؛خب شروع میکنم آماده این؟
_بله
ادمین ویو:اون ها شروع میکنن به حرف زدن تا به کمپانی برسن....بعدش ات رو میبرن اتاق گریم و کلی از این دنگ و فنگ ها که بالاخره مصاحبه رو شروع میکنن
ادامه دارد.......
از همه ی ستاره های خوشملم بخاطر حمایت ها و لایک ها و کامنت هاتون ممنونم🫂
متاسفانه درسا خیلی زیادن و زیاد وقت نمیکنم که بزارم خوشگل های من🙃
ولی هر وقت آزاد تر شدم حتما میام که فیک بزارم🤍
و فکر نکنین همین یه پارت هست احتمالا یکی دو تا دیگه هم باز فردا بزارم🫂
۱۶.۷k
۱۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.