☆♡پارت: ۱۳♡☆
☆♡پارت: ۱۳♡☆
سویونگ: میشه لطفا اون دوتا اتاق مهمون که کنار اتاق من هست رو تمیز کنید و حاضرش کنید. چون قراره فردا تا از دوستام بیان اینجا.
خانم کانگ: چشم خانم.
سویونگ: ممنون.
خانم کانگ از اینکه قرار بود دوست های سویونگ بیان خونش تعجب کرده بود چون سویونگ تا حالا دوستاشو نیاورده بود خونه البته اصلا دوستی نداشت که بیاره خونه. سویونگ همیشه تنها و افسرده بود.
سویونگ هم رفت تو اتاقش و لباس هاشو عوض کرد و رفت سمت کتابخونه و شروع کرد به خوندن کتاب.
(یک ساعت بعد)
سویونگ کتاب توی دستشو بست و گذاشت سر جاش. این دفعه رفت سمت ویالنش و برداشتش و کم کم شروع کرد به تمرین کردن.
سویونگ همیشه عاشق موسیقی بود برای همین به کلاس های اموزشی گیتار، ویالن و درامز می رفت. اون همیشه کارش تو یادگیریه همه چیز خوب بود مخصوصا ساز های موسیقی اون حتی صدای خیلی قشنگی هم داشت ولی چون برای کسی نخونده بود کسی از صدای قشنگش خبر نداشت. با اینکه استعداد خوبی تو یاد گیری موسیقی و صدای قشنگی داشت دوست داشت که بازیگر بشه. اما داداشش همیشه اسرار داشت که سویونگ مدیریت بخونه و با هم شرکت باباشونو اداره کنن. ولی سویونگ از اون شرکت متنفر بود و حتی دلش نمی خواست پاشو برای یک لحظه تو اون شرکت بزاره. برای همین می خواست بازیگر بشه یا هر کاره دیگه ای به غیر از کار تو اون شرکت که باعث مرگ خانواده اش شده بود.
بعد از مدتی تمرین ویالن، ویالن و گذاشت سر جاش و تصمیم گرفت یکم روی تختش دراز بکشه. بعد از چند دقیقه یاد چیزی افتاد و گوشیشو برداشت و به اوهانی پیام داد.
سویونگ: فردا کی میاین؟
اوهانی هم بعد چند دقیقه جواب داد.
اوهانی: نزدیکای غروب.
اوهانی: تا وسایلمونو جمع کنیم یکم طول می کشه.
سویونگ: لازم نیست چیزای زیادی با خودتون بیارید.
اوهانی: باشه. من دیگه برم کار دارم. آنیونگ❤
سویونگ: باشه. آنیونگ.
سویونگ خیالش راحت شد که فردا غروب میان چون فردا صبح ساعت ۹ با روان شناسش قرار داشت. سویونگ بعد از بهوش اومدن از کما افسردگی شدیدی گرفته بود و حتی دو بار هم دست به خودکشی زده بود و قرص زد افسردگی مصرف می کرد. فردا هم قرار بود بره پیش روان شناسش که البته دکتر هم بود و یکم حرف بزنن. البته سویونگ احساس می کرد این چند روزه یکم حالش بهتره. از روی تخت بلند شد گشنش شده بود برای همین رفت اشپز خونه تا چیزی بخوره...
امید وارم از این پارت هم لذت برده باشید💜🌹
یکم دیگه ی پارت دیگه هم می زارم ولی چون شرط نزاشتم لایک فراموش نشه😉❤🌹
حالا که تا اینجا اومدی اون قلبه سفیدو قرمزش کن❤
سویونگ: میشه لطفا اون دوتا اتاق مهمون که کنار اتاق من هست رو تمیز کنید و حاضرش کنید. چون قراره فردا تا از دوستام بیان اینجا.
خانم کانگ: چشم خانم.
سویونگ: ممنون.
خانم کانگ از اینکه قرار بود دوست های سویونگ بیان خونش تعجب کرده بود چون سویونگ تا حالا دوستاشو نیاورده بود خونه البته اصلا دوستی نداشت که بیاره خونه. سویونگ همیشه تنها و افسرده بود.
سویونگ هم رفت تو اتاقش و لباس هاشو عوض کرد و رفت سمت کتابخونه و شروع کرد به خوندن کتاب.
(یک ساعت بعد)
سویونگ کتاب توی دستشو بست و گذاشت سر جاش. این دفعه رفت سمت ویالنش و برداشتش و کم کم شروع کرد به تمرین کردن.
سویونگ همیشه عاشق موسیقی بود برای همین به کلاس های اموزشی گیتار، ویالن و درامز می رفت. اون همیشه کارش تو یادگیریه همه چیز خوب بود مخصوصا ساز های موسیقی اون حتی صدای خیلی قشنگی هم داشت ولی چون برای کسی نخونده بود کسی از صدای قشنگش خبر نداشت. با اینکه استعداد خوبی تو یاد گیری موسیقی و صدای قشنگی داشت دوست داشت که بازیگر بشه. اما داداشش همیشه اسرار داشت که سویونگ مدیریت بخونه و با هم شرکت باباشونو اداره کنن. ولی سویونگ از اون شرکت متنفر بود و حتی دلش نمی خواست پاشو برای یک لحظه تو اون شرکت بزاره. برای همین می خواست بازیگر بشه یا هر کاره دیگه ای به غیر از کار تو اون شرکت که باعث مرگ خانواده اش شده بود.
بعد از مدتی تمرین ویالن، ویالن و گذاشت سر جاش و تصمیم گرفت یکم روی تختش دراز بکشه. بعد از چند دقیقه یاد چیزی افتاد و گوشیشو برداشت و به اوهانی پیام داد.
سویونگ: فردا کی میاین؟
اوهانی هم بعد چند دقیقه جواب داد.
اوهانی: نزدیکای غروب.
اوهانی: تا وسایلمونو جمع کنیم یکم طول می کشه.
سویونگ: لازم نیست چیزای زیادی با خودتون بیارید.
اوهانی: باشه. من دیگه برم کار دارم. آنیونگ❤
سویونگ: باشه. آنیونگ.
سویونگ خیالش راحت شد که فردا غروب میان چون فردا صبح ساعت ۹ با روان شناسش قرار داشت. سویونگ بعد از بهوش اومدن از کما افسردگی شدیدی گرفته بود و حتی دو بار هم دست به خودکشی زده بود و قرص زد افسردگی مصرف می کرد. فردا هم قرار بود بره پیش روان شناسش که البته دکتر هم بود و یکم حرف بزنن. البته سویونگ احساس می کرد این چند روزه یکم حالش بهتره. از روی تخت بلند شد گشنش شده بود برای همین رفت اشپز خونه تا چیزی بخوره...
امید وارم از این پارت هم لذت برده باشید💜🌹
یکم دیگه ی پارت دیگه هم می زارم ولی چون شرط نزاشتم لایک فراموش نشه😉❤🌹
حالا که تا اینجا اومدی اون قلبه سفیدو قرمزش کن❤
۱۹.۹k
۰۱ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.