عشق دست نیافتنی p11
عشق دست نیافتنی p11
(این پارت رو با اهنگ غمگین بخونید پیشنهاد میکنم)
دیگه نمیتونستم بدوم پاهام شدید درد گرفته بود نا راه رفتن نداشتم، نشستم وسط خیابون و زدم زیر گریه باصدای بلند
ا. ت: هق..... هق..... چرا باید خدا با من بازی کنی، مگه من چه گناهی کردم، یا من خلاصم کن یا خودم خودمو خلاص میکنم
تهیونگ: ا. ت، ا. تاینجایی، ا. ت به خدا تقصیر من نبود اون اومد رو من نشست ا. ت ببخشید
ا. ت: تهیونگ ولم کن چی از من میخای هاااااا(داد) ولم کنبزار تو حال خودم بمیرم براچی جلومو گرفتی وقتی دوسم نداری هاااا ول کن برو به زندگیت برس، برث با مادرت برس که جلو من وامیسته بهم میگه با مادر ، حتی دیگه نا زندگی کردن ندارم، زندگیم جوری شده روز هزار بار ارزو مرگ میکنم ولم کن(ارزو همیشگیم) ولم کن برو... هق.... هق(داد و گریه)
تهیونگ: ا. ت بفهم. بفهم من عاشقتم به خدا قسم عاشقتم به خاک مادربزرگن عاشقتم ا. ت (داد و گریه) ا.ت از روزی که رفتی سه سال ندیدمت هروزم برام سیاه بود، جوری شده بودم که افسرده شده بودم هر دکتری میومد منو درمان کنه پسش میزدم، فقط به خاطر دوری تو بفهم عاشقتم، دیوونتممممممممم(داد گریه)
ا. ت: تهیونگ من دلم مرگ میخاد نمیخام اطرافیانم با وجود من عذاب بکشن، من چیزی واسه از دست دادن ندارم میفهمی هیچی فقط یه قلب تیکه تیکه شده دارم، نمیتونم زندگی کنم به خدا نمیتونم(گریه)
تهیونگ: فک کردی من زندگی شادی دارم ها(داد) من رفیقم، متدربزرگم رو تو یه روز از دست دادم میفهمی چی میکشم
ا. ت: اره میفهمم منم مادرم رو از دست دادم، مادبزرگمو از دست دادم بفهم دیگه(گریه های شدید) بفهم من... من دیگه نمیتونم ادامه بدم میفهمی(داد)
تهیونگ: بلند شو بلند شو ببرمت خونع(گریه) بلند شو اکه خاستی بمیری باهم میمیریم بلند شو
همونجور که کف خیابون گریه میکرد تهیونک دستشو گذاشت دور کمرم و پام و براید استایل بغلم کرد، سرمو گذاشتم رو سینش و گریه کردم و امقد گریه کرده بثدم حالم بد شد، و فقط فهمیدم یه ماشین داره نزدیکمون میشه، وایساد، دیگه نمیتونسم خودمو نگه دارم و بیهوش شدم
تهیونگ: کوکی ویسا کوک بدو در رو باز کن ا. ت حالش خوب نیست باید ببریمش بیمارستان
کوکی: چی شده مگه، چه اتفاقی افتاده
تهیونگ: بیهوش شد الان وقت این حرفا نیست زود باش(داد)
کوکی: باشه هول نکن الان میریم
تهیونگ: کوکی با تمام سرعت رانندگی کرد به سمت بیمارستان سریع بردمش پیش دکترا، دکتر هااومدنگرفتنش و بردنش تو اتاق
تهیونگ: چیز خاصی که نیست ن
دکتر: ن از شدت گریه بیهوش شدن، ایشون بیماری قلبی دارن قرص هاشونو سر وقت نخوردن، اینجور که معلومه سرفه های خونه هم داشتن اکه قرص هاشو نخور میمیرع مواظبش باشید و قرص هاش رو سر وقت بهش بدید
تهیونگ: بیماری قلبی، سرفههای خونی؟ چرا ا. ت
(این پارت رو با اهنگ غمگین بخونید پیشنهاد میکنم)
دیگه نمیتونستم بدوم پاهام شدید درد گرفته بود نا راه رفتن نداشتم، نشستم وسط خیابون و زدم زیر گریه باصدای بلند
ا. ت: هق..... هق..... چرا باید خدا با من بازی کنی، مگه من چه گناهی کردم، یا من خلاصم کن یا خودم خودمو خلاص میکنم
تهیونگ: ا. ت، ا. تاینجایی، ا. ت به خدا تقصیر من نبود اون اومد رو من نشست ا. ت ببخشید
ا. ت: تهیونگ ولم کن چی از من میخای هاااااا(داد) ولم کنبزار تو حال خودم بمیرم براچی جلومو گرفتی وقتی دوسم نداری هاااا ول کن برو به زندگیت برس، برث با مادرت برس که جلو من وامیسته بهم میگه با مادر ، حتی دیگه نا زندگی کردن ندارم، زندگیم جوری شده روز هزار بار ارزو مرگ میکنم ولم کن(ارزو همیشگیم) ولم کن برو... هق.... هق(داد و گریه)
تهیونگ: ا. ت بفهم. بفهم من عاشقتم به خدا قسم عاشقتم به خاک مادربزرگن عاشقتم ا. ت (داد و گریه) ا.ت از روزی که رفتی سه سال ندیدمت هروزم برام سیاه بود، جوری شده بودم که افسرده شده بودم هر دکتری میومد منو درمان کنه پسش میزدم، فقط به خاطر دوری تو بفهم عاشقتم، دیوونتممممممممم(داد گریه)
ا. ت: تهیونگ من دلم مرگ میخاد نمیخام اطرافیانم با وجود من عذاب بکشن، من چیزی واسه از دست دادن ندارم میفهمی هیچی فقط یه قلب تیکه تیکه شده دارم، نمیتونم زندگی کنم به خدا نمیتونم(گریه)
تهیونگ: فک کردی من زندگی شادی دارم ها(داد) من رفیقم، متدربزرگم رو تو یه روز از دست دادم میفهمی چی میکشم
ا. ت: اره میفهمم منم مادرم رو از دست دادم، مادبزرگمو از دست دادم بفهم دیگه(گریه های شدید) بفهم من... من دیگه نمیتونم ادامه بدم میفهمی(داد)
تهیونگ: بلند شو بلند شو ببرمت خونع(گریه) بلند شو اکه خاستی بمیری باهم میمیریم بلند شو
همونجور که کف خیابون گریه میکرد تهیونک دستشو گذاشت دور کمرم و پام و براید استایل بغلم کرد، سرمو گذاشتم رو سینش و گریه کردم و امقد گریه کرده بثدم حالم بد شد، و فقط فهمیدم یه ماشین داره نزدیکمون میشه، وایساد، دیگه نمیتونسم خودمو نگه دارم و بیهوش شدم
تهیونگ: کوکی ویسا کوک بدو در رو باز کن ا. ت حالش خوب نیست باید ببریمش بیمارستان
کوکی: چی شده مگه، چه اتفاقی افتاده
تهیونگ: بیهوش شد الان وقت این حرفا نیست زود باش(داد)
کوکی: باشه هول نکن الان میریم
تهیونگ: کوکی با تمام سرعت رانندگی کرد به سمت بیمارستان سریع بردمش پیش دکترا، دکتر هااومدنگرفتنش و بردنش تو اتاق
تهیونگ: چیز خاصی که نیست ن
دکتر: ن از شدت گریه بیهوش شدن، ایشون بیماری قلبی دارن قرص هاشونو سر وقت نخوردن، اینجور که معلومه سرفه های خونه هم داشتن اکه قرص هاشو نخور میمیرع مواظبش باشید و قرص هاش رو سر وقت بهش بدید
تهیونگ: بیماری قلبی، سرفههای خونی؟ چرا ا. ت
۷۴.۹k
۰۷ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.