فیک رویای تو پارت

فیک رویای تو :) پارت ۳
ویو تهیونگ
احساس می‌کردم که اون پسر با من همدرده . هه آخه اون کجا و من کجا ؟!!
اون یه پسر عادیه که میخوان از سینگلی درش بیارن، من یه مافیا که برای پس گرفتن محموله هام باید از سینگلی دربیام . ( سینگل تو سینگل شد :/ منحرف خودتونین :///)
ویو کوکی :
بعد از بحث با جیمین تصمیم گرفتم یکم دیگه اونجا بمونم . کمتر از دوساعت دیگه مناقصه شروع میشد و من حتی حوصله خودمم نداشتم.
با صدای قدم های کسی سریع چشماشو باز کرد . گاردشو اورده بود پایین و اصلا به فکر مافیا های بی رحمی که ممکن بود بهش حمله کنن ، نبود .
اما انگار کسی که به طرفش میومد حواسش نبود که تفنگش از زیر کت سیاهش معلومه .
سریع ایستاد و اسلحه خودشو پشتش پنهان کرد .
با تفنگی که روبروش گرفته شد تفنگشو نشونه گرفت به مرد مقابلش .
ویو نویسنده :
تهیونگ عادت داشت که مردم رو بترسونه برای همین اسلحشو به سمت کوک گرفت و جونگکوک هم به سمت تهیونگ نشونه گرفت .

یه پارت کوچولو 🌚
مایل به حمایت؟
داره قشنگ میشه هااا
دیدگاه ها (۵)

فیک رویای تو :) پارت ۴ کوک : تو کی هستی ؟! ته : بستگی به تو ...

فیک رویای تو :) پارت ۵که یهو ...ویو کوک : وارد عمارت شدم و ی...

فیک رویای تو :) پارت ۲ ته : میخوام برم کلبه نامجون : باشه بر...

فیک رویای تو :) پارت ۱ باعجله وارد عمارت شد و به سمت اتاق سو...

ویو جونگکوک: عروس مافیاپارت :۷وقتی ردشو برام زدن...

Love and hate { عـشـق و نـفـرت }" part 2 " ویو هانا : اسمش ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط