• Wild rose cabaret •
• Wild rose cabaret •
#part108
#leoreza
پانیذ: پا میشی یا یکی دیگه هم بزنم
اخم کردم که با نزدیکی زانوش از روش بلند شدم
نشستم رو تخت
_وحشی موهام کنده شد
تکیه داد به تخت گفت
پانیذ: خودت وحشی فعلا
_که منم آره، اگه بودم که پاره بودی..
حرف کامل تموم نشده بود که با بالشت کوبید تو صورتم
پانیذ: حرف دهنتو بفهم ، الان چیکار کنیم مامان جونت بچه میخواد بریم از بهزيستي بگیریم این یکی رو چیکار کنیم اصن قضیه آمریکا رفتنش چیه
_انگار قرار بر رونده درمانش بره آمریکا دکترش اونجاست و این درمانش چند سالی طول میکشه
تقه ای به در خورد
نیکا: اگه اجازه میدین بیام تو
_بیا خیر سرت
اومد تو اتاق با چشای گشاد نگامون میکرد نشست رو کاناپه
نیکا: چرا اینجوری نشستین
ابرویی بالا انداختم
_میخوای چه جوری بشینیم اون موقع ای که تو داشتی میومدی یه در نمیتونی بزنی الان زدی
نیکا: ببخشید دیگه یچی هم بدهکار شدیم بر آقا.....حالا وقت هست بر این کارا
بالشتی که به من کوبیده بود رو سمت نیکا پرت کرد
_هوی درست صبحت کن بیتربیت
نیکا: ای چته بابا باشه نخوردیمش که خواستم بگم عسل چند باری بهت زنگ زده جواب ندادی فردا بهش زنگ بزنی عجب آدمایی هستین
پانید: نمیتونستی همونو پشت در بگی
نیکا: داداش توروخدا این جمع کن حالا بعد اینکه من رفتم ادامه میدین چرا انقدر خسیسی این
بلند شد رفت بیرون
روبه پانیذ کردم
_اگه این در نمیزد که یه جور دیگه تلافی میکردم
دراز کشید و پتو رو خودش کشید
پانیذ: اگه نوک انگشتت بهم میخورد چنان داد و بیداد میکردم بابات میومد آداب رابطه برقرار کردن رو بهت یاد بده
_یه وقت خجالت نکشی تو
پانیذ : هر موقع یاد گرفتی من جز اموالت نیستم اون موقع خجالتم میکشم شما ناراحت نباشه
بی ادبی نثارش کردم....
#panleo
#mehrshad
#ardiya
#پانلئو
#محراشاد
#اردیا
#part108
#leoreza
پانیذ: پا میشی یا یکی دیگه هم بزنم
اخم کردم که با نزدیکی زانوش از روش بلند شدم
نشستم رو تخت
_وحشی موهام کنده شد
تکیه داد به تخت گفت
پانیذ: خودت وحشی فعلا
_که منم آره، اگه بودم که پاره بودی..
حرف کامل تموم نشده بود که با بالشت کوبید تو صورتم
پانیذ: حرف دهنتو بفهم ، الان چیکار کنیم مامان جونت بچه میخواد بریم از بهزيستي بگیریم این یکی رو چیکار کنیم اصن قضیه آمریکا رفتنش چیه
_انگار قرار بر رونده درمانش بره آمریکا دکترش اونجاست و این درمانش چند سالی طول میکشه
تقه ای به در خورد
نیکا: اگه اجازه میدین بیام تو
_بیا خیر سرت
اومد تو اتاق با چشای گشاد نگامون میکرد نشست رو کاناپه
نیکا: چرا اینجوری نشستین
ابرویی بالا انداختم
_میخوای چه جوری بشینیم اون موقع ای که تو داشتی میومدی یه در نمیتونی بزنی الان زدی
نیکا: ببخشید دیگه یچی هم بدهکار شدیم بر آقا.....حالا وقت هست بر این کارا
بالشتی که به من کوبیده بود رو سمت نیکا پرت کرد
_هوی درست صبحت کن بیتربیت
نیکا: ای چته بابا باشه نخوردیمش که خواستم بگم عسل چند باری بهت زنگ زده جواب ندادی فردا بهش زنگ بزنی عجب آدمایی هستین
پانید: نمیتونستی همونو پشت در بگی
نیکا: داداش توروخدا این جمع کن حالا بعد اینکه من رفتم ادامه میدین چرا انقدر خسیسی این
بلند شد رفت بیرون
روبه پانیذ کردم
_اگه این در نمیزد که یه جور دیگه تلافی میکردم
دراز کشید و پتو رو خودش کشید
پانیذ: اگه نوک انگشتت بهم میخورد چنان داد و بیداد میکردم بابات میومد آداب رابطه برقرار کردن رو بهت یاد بده
_یه وقت خجالت نکشی تو
پانیذ : هر موقع یاد گرفتی من جز اموالت نیستم اون موقع خجالتم میکشم شما ناراحت نباشه
بی ادبی نثارش کردم....
#panleo
#mehrshad
#ardiya
#پانلئو
#محراشاد
#اردیا
۹.۷k
۳۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.