عشق خشن من ❤️ پارت 12
ویو ا.ت
الان حدودن یه ماه میشه که اون وو از اینجا رفته . از وقتی که اون رفته مین هو دیگه مثل همیشه نیست به زور می تونم بخندونمش انگار که خیلی از رفتن اون وو ناراحت شده بود تو اون یه هفته خیلی بهش وابسته شده بود .
صبح زود آماده داشتم آماده می شدم که برم سر کار یهو گوشیم زنگ خورد به صفحه گوشی نگاه کردم
+هان یعنی چی شده که بهم زنگ ده
+الو
@سلام آبجی خوبی
+خوبم تعیونگ تو خوبی
@منم خوب آبجی می خواستم یه چیزی بهت بگم
+چی شده هان بابا خوبه نکنه مریضیش دوباره برگشته
@خوب متسفانه همین طور و بابا می خواد تو مین هو رو ببینه
+نه امکان ندارد بابا که خوب شده بود چرا دوباره اینطوری شده
@نمی دونم اما دکترا گفتن از استرس و ناراحتی که دوباره برگشته
+هق هق هق
@ا.ت گریه نکن دختر
+داداش همش تقصیر کنه هق هق .
@اینطوری نگو ا.ت می دونی بابا چقدر دوست داره اگه بدونه گریه کردی حالش بد تر میشه فقط زود بیا اینجا پیشش
+هق هق باشه زود میام شب میرسم اونجا همین الان حرکت می کنم
@باشه خدا حافظ
+خداحافظ
...پایان تلفن..
سریع اشکام رو پاک کردم رفتم تو اتاق مین هو
+مامانی آماده شو می خوایم بریم جایی
؟کجا
+خونه بابا بزرگ
؟واقعا
+اره زود آماده شو
؟اخ جون باشه
سریع رفتم وسایل خودم و مین هو رو آماده کردم و بعدش به سمت ایستگاه اتوبوس رفتیم و سوارش شدیم و تا سئول باهش رفتیم تو کل راه داشتم به خاطراتم تو سئول فکر می کردم یه قطره اشک از چشمام پایین آمد چشمام رو بستم و مین هو که تو بغلم خوابش برده بود رو محکم بغل کردم .......
الان حدودن یه ماه میشه که اون وو از اینجا رفته . از وقتی که اون رفته مین هو دیگه مثل همیشه نیست به زور می تونم بخندونمش انگار که خیلی از رفتن اون وو ناراحت شده بود تو اون یه هفته خیلی بهش وابسته شده بود .
صبح زود آماده داشتم آماده می شدم که برم سر کار یهو گوشیم زنگ خورد به صفحه گوشی نگاه کردم
+هان یعنی چی شده که بهم زنگ ده
+الو
@سلام آبجی خوبی
+خوبم تعیونگ تو خوبی
@منم خوب آبجی می خواستم یه چیزی بهت بگم
+چی شده هان بابا خوبه نکنه مریضیش دوباره برگشته
@خوب متسفانه همین طور و بابا می خواد تو مین هو رو ببینه
+نه امکان ندارد بابا که خوب شده بود چرا دوباره اینطوری شده
@نمی دونم اما دکترا گفتن از استرس و ناراحتی که دوباره برگشته
+هق هق هق
@ا.ت گریه نکن دختر
+داداش همش تقصیر کنه هق هق .
@اینطوری نگو ا.ت می دونی بابا چقدر دوست داره اگه بدونه گریه کردی حالش بد تر میشه فقط زود بیا اینجا پیشش
+هق هق باشه زود میام شب میرسم اونجا همین الان حرکت می کنم
@باشه خدا حافظ
+خداحافظ
...پایان تلفن..
سریع اشکام رو پاک کردم رفتم تو اتاق مین هو
+مامانی آماده شو می خوایم بریم جایی
؟کجا
+خونه بابا بزرگ
؟واقعا
+اره زود آماده شو
؟اخ جون باشه
سریع رفتم وسایل خودم و مین هو رو آماده کردم و بعدش به سمت ایستگاه اتوبوس رفتیم و سوارش شدیم و تا سئول باهش رفتیم تو کل راه داشتم به خاطراتم تو سئول فکر می کردم یه قطره اشک از چشمام پایین آمد چشمام رو بستم و مین هو که تو بغلم خوابش برده بود رو محکم بغل کردم .......
۱۰.۸k
۰۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.