*Dance in the sunset*PT12
وقتی رفت رو به تهیونگ گفتم
+ته کره ای بلد بود.
-اهوم بیشتر زبانهارو بلندن
بعد چند مین یه بنز مشکی برامون بوق زد الکس بود سوار ماشین شدیم تهیونگ ادرس رو به الکس دادو گفت
-الکس تو کره ای هستی؟
الکس:خب نه راستش دو رگه هستم بابام کره ایه مامانم فرانسوی. تا دوازده سالگیم کره بودم
-اوو.
توی راه خیلی حرفی بینمون رد وبدل نشد وقتی رسیدیم از ماشین پیاده شدیم الکس هم پیاده شد و یه چندتا برگه از توی کیفش در اورد و بهمون داد و گفت
الکس:بفرمایید اینا برنامه تون هست
+ممنون
-ممنون
الکس:فعلا.شمارم رو بالای برگه نوشتم کاری داشتین بهم زنگ بزنید
-+خدافظ
الکس رفت ماهم رفتیم توی خونه. لباسامون رو عوض کردیم یچیزی خوردیم. که تهیونگ گفت
-ا/ت باید از امروز تمرینمون رو شروع کنیم
+باشه.از همین الانم میتونیم شروع کنیم؟
-اهوم
هردومون رفتیم توی اتاقامون لباسای مخصوص بالمون رو پوشیدیم و کفشهامون رو هم پوشیدیم و رفتیم توی زیر زمین. چون اونجا سالن تمرین تهیونگ بود. گرم کردیم و شروع کردیم به تمرین کردن.تهیونگ حرکات رو بهم یاد داد و بعدش چندد دور باهم تمرین کردیم که سر یکی از حرکت ها مچ پام پیچ خورد و افتادم.
-ا/ت!!!خوبی؟
+نع چون مچ پام پیچ خورد.ایشششش درد میکنه
-صبر کن الان درستش میکنم
+نگو که میخوای قلنچش رو بشکنی
-اهوم
+نه...
-هیسسسس.در عوضش خوب میشه
+اوک
کفشمو در اوردم نگاهی به پاهام انداخت و گفت
-ا/ت.تو مگه چقدر تمرین کردی که وضع پات اینجوریه.چرا اینقدر زخم شده.
+اینا از تمرینای قبلیمه
-بعد صبر کن اصلا نه کرم میزدی نه چشب زخم
+نه
-یااا بیشتر مراقب باش
*تهیونگ ویو*
میدونستم بعضی وقتا خیلی هیز درده پس تلاش کردم با حرف زدن حواسش رو پرت کنم همینجوری که داشتم باهاش حرف میزدم مچ پاش رو گرفتم و جاش انداختم
-خب تموم شد
+ها
-تموم شد
+جدی.چرا اصن حسش نکردم
-حالا دیگه.ولی برای امروز دیگه تمرین کافیه
+باشه
*پرش زمان صبح روز اجرا*(حقیقتش خیلی طولانی و حوصله سربر میشد که این چند روز رو بنویسم*
*ا/ت ویو*
با الارم مبایلم چشمام رو باز کردم.میخواستم دستم و ببرم که قطعش کنم.اما همین که به خودم اومدم متوجه شدم تهیونگ خیلی محکم منو چسبیده.کلی وول خوردم که خیلی خوابالاو گفت
-اوووممم ا/ت چته چرا اینقدر وول میخوری.
+ببخشید خرس خوابالو.امروز روز اجراعه
-او اووو یادم نبود. اوک
از تخت اومدم بیرون رفتم دستشویی و دست و صورتمو شستم و روتین صبحمو انجام دادم.صبحونمون رو خوردیم و همونطوری که بهمون گفته بودن یه لباس که توش راحت باشیم پوشیدیم موهام رو دوم اسبی بستمو هیچ میکاپی نکردم چون به هر حال اونجا گریمم میکردن.کولمو برداشتم و رفتیم دم در که دیدیم الکس هم اومده.سوار ماشین شدیم و حال و احوالی کردیم.حرکت کردیم سمت سالن وقتی رسیدیم از ماشین پیاده شدیم و رفتیم توی سالن الکس مارو برد تا اتاقی برای ما بود وسایلمون رو گذاشتیم.تصمیم گرفتیم اول یکم تمرین کنیم. یدور تمرین کردیم که دوتا گریمور وارد اتاق شدن
امیلی:سلام.من امیلی هستم
میا:سلام منم میا هستم
+سلام. گریمور هستین درسته؟
امیلی:بله
-از الان؟
میا:خب.ساعت الان 9 هستش
+و برنامه ساعت پنج هستش.کلی وقت داریم
که در باز شد.منشی فابیو بود
منشی:امم ببخشید.ولی جناب فابیو گفتن.تا ساعت یک وقت دارین که کارهاتون رو بکنید و تمرین کنید.ساعت یک شروع میکنید به اماده شدن
-ممنون که اطلاع دادین
میا.امیلی:خب پس ما میریم و تا ساعت یک بر میگردیم
+اوکی
میا و امیلی رفتن که مبایلم زنگ خورد ریوجین و مینهی بودن ویدیو کال گرفته بودن جواب دادم و گفتم
+سلاممممم.
مینهی:سلاممم
ریوجین:سلمممممم
مینهی:اونیییی.دلمون برات تنگ شده
+منم همینطور
ریوجین:زنگ زدیم برات ارزوی موفقیت کنیم
+ممنون
-ا/ت به بچه ها سلام برسون(داد)
مینهی:استاد کیم هم اونجاست؟
همین که مینهی اینو گفت تهیونگ مبایلو ازم گرفت و گفت
-اره اینجام چیزیه؟
میخواستم مبایلو ازش بگیریم که جا خالی داد
+یاااا بدههه
-نمیخوامممم
+بچه ها پشت خطن بده
-نمیخواممممم
+ته ته
-چی!!
+امم.عا عه تهیونگ شیییی
مبایلو گرفتم که ریوجین گفت
ریوجین:پس که ته ته
مینهی:توی یه خونه این؟
+اره.ولی الان سالن تئاتریم
+خب من دیگه برم بعدا بهتون زنگ میزنم
رم:خدفظ
.
,
.
اسلاید دوم(آستایل ا/ت)
اسلاید سوم(آستایل تهیونگ)
+ته کره ای بلد بود.
-اهوم بیشتر زبانهارو بلندن
بعد چند مین یه بنز مشکی برامون بوق زد الکس بود سوار ماشین شدیم تهیونگ ادرس رو به الکس دادو گفت
-الکس تو کره ای هستی؟
الکس:خب نه راستش دو رگه هستم بابام کره ایه مامانم فرانسوی. تا دوازده سالگیم کره بودم
-اوو.
توی راه خیلی حرفی بینمون رد وبدل نشد وقتی رسیدیم از ماشین پیاده شدیم الکس هم پیاده شد و یه چندتا برگه از توی کیفش در اورد و بهمون داد و گفت
الکس:بفرمایید اینا برنامه تون هست
+ممنون
-ممنون
الکس:فعلا.شمارم رو بالای برگه نوشتم کاری داشتین بهم زنگ بزنید
-+خدافظ
الکس رفت ماهم رفتیم توی خونه. لباسامون رو عوض کردیم یچیزی خوردیم. که تهیونگ گفت
-ا/ت باید از امروز تمرینمون رو شروع کنیم
+باشه.از همین الانم میتونیم شروع کنیم؟
-اهوم
هردومون رفتیم توی اتاقامون لباسای مخصوص بالمون رو پوشیدیم و کفشهامون رو هم پوشیدیم و رفتیم توی زیر زمین. چون اونجا سالن تمرین تهیونگ بود. گرم کردیم و شروع کردیم به تمرین کردن.تهیونگ حرکات رو بهم یاد داد و بعدش چندد دور باهم تمرین کردیم که سر یکی از حرکت ها مچ پام پیچ خورد و افتادم.
-ا/ت!!!خوبی؟
+نع چون مچ پام پیچ خورد.ایشششش درد میکنه
-صبر کن الان درستش میکنم
+نگو که میخوای قلنچش رو بشکنی
-اهوم
+نه...
-هیسسسس.در عوضش خوب میشه
+اوک
کفشمو در اوردم نگاهی به پاهام انداخت و گفت
-ا/ت.تو مگه چقدر تمرین کردی که وضع پات اینجوریه.چرا اینقدر زخم شده.
+اینا از تمرینای قبلیمه
-بعد صبر کن اصلا نه کرم میزدی نه چشب زخم
+نه
-یااا بیشتر مراقب باش
*تهیونگ ویو*
میدونستم بعضی وقتا خیلی هیز درده پس تلاش کردم با حرف زدن حواسش رو پرت کنم همینجوری که داشتم باهاش حرف میزدم مچ پاش رو گرفتم و جاش انداختم
-خب تموم شد
+ها
-تموم شد
+جدی.چرا اصن حسش نکردم
-حالا دیگه.ولی برای امروز دیگه تمرین کافیه
+باشه
*پرش زمان صبح روز اجرا*(حقیقتش خیلی طولانی و حوصله سربر میشد که این چند روز رو بنویسم*
*ا/ت ویو*
با الارم مبایلم چشمام رو باز کردم.میخواستم دستم و ببرم که قطعش کنم.اما همین که به خودم اومدم متوجه شدم تهیونگ خیلی محکم منو چسبیده.کلی وول خوردم که خیلی خوابالاو گفت
-اوووممم ا/ت چته چرا اینقدر وول میخوری.
+ببخشید خرس خوابالو.امروز روز اجراعه
-او اووو یادم نبود. اوک
از تخت اومدم بیرون رفتم دستشویی و دست و صورتمو شستم و روتین صبحمو انجام دادم.صبحونمون رو خوردیم و همونطوری که بهمون گفته بودن یه لباس که توش راحت باشیم پوشیدیم موهام رو دوم اسبی بستمو هیچ میکاپی نکردم چون به هر حال اونجا گریمم میکردن.کولمو برداشتم و رفتیم دم در که دیدیم الکس هم اومده.سوار ماشین شدیم و حال و احوالی کردیم.حرکت کردیم سمت سالن وقتی رسیدیم از ماشین پیاده شدیم و رفتیم توی سالن الکس مارو برد تا اتاقی برای ما بود وسایلمون رو گذاشتیم.تصمیم گرفتیم اول یکم تمرین کنیم. یدور تمرین کردیم که دوتا گریمور وارد اتاق شدن
امیلی:سلام.من امیلی هستم
میا:سلام منم میا هستم
+سلام. گریمور هستین درسته؟
امیلی:بله
-از الان؟
میا:خب.ساعت الان 9 هستش
+و برنامه ساعت پنج هستش.کلی وقت داریم
که در باز شد.منشی فابیو بود
منشی:امم ببخشید.ولی جناب فابیو گفتن.تا ساعت یک وقت دارین که کارهاتون رو بکنید و تمرین کنید.ساعت یک شروع میکنید به اماده شدن
-ممنون که اطلاع دادین
میا.امیلی:خب پس ما میریم و تا ساعت یک بر میگردیم
+اوکی
میا و امیلی رفتن که مبایلم زنگ خورد ریوجین و مینهی بودن ویدیو کال گرفته بودن جواب دادم و گفتم
+سلاممممم.
مینهی:سلاممم
ریوجین:سلمممممم
مینهی:اونیییی.دلمون برات تنگ شده
+منم همینطور
ریوجین:زنگ زدیم برات ارزوی موفقیت کنیم
+ممنون
-ا/ت به بچه ها سلام برسون(داد)
مینهی:استاد کیم هم اونجاست؟
همین که مینهی اینو گفت تهیونگ مبایلو ازم گرفت و گفت
-اره اینجام چیزیه؟
میخواستم مبایلو ازش بگیریم که جا خالی داد
+یاااا بدههه
-نمیخوامممم
+بچه ها پشت خطن بده
-نمیخواممممم
+ته ته
-چی!!
+امم.عا عه تهیونگ شیییی
مبایلو گرفتم که ریوجین گفت
ریوجین:پس که ته ته
مینهی:توی یه خونه این؟
+اره.ولی الان سالن تئاتریم
+خب من دیگه برم بعدا بهتون زنگ میزنم
رم:خدفظ
.
,
.
اسلاید دوم(آستایل ا/ت)
اسلاید سوم(آستایل تهیونگ)
۷.۳k
۱۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.