° Wild rose cabaret •
° Wild rose cabaret •
#part74
#leoreza
همین که سوار ماشین شدیم منصرف شدم پیاده شدم رفتم به سمت
ماشین پانیذ تقه ای به شیشه زدم که شیشه رو داد پایین
رضا: شما حرفاتون رو زدین اما من پانیذ پیاده شو دیا میره دنبال دخترا
با چشای گرد شده نگام کرد
دیانا: پیاده شو پانید یعنی یه کار بلد نیستی ها ادرس ها رو بفرس ببینم
سری تکون دادم
و پانید پیاده شد سوار ماشینم شدم ادرس ها رو فرستادم
استارت زدم و راه افتادیم
_خب
پانیذ: چی خب
_چرا نگفتی مشکل قلبی داری
پانیذ: یه سوال دارم
_رز وحشی حرفم رو نپیچون
پانیذ: نپیچوندم جواب بده منم میگم
_باش بگو که خیلی از دستت شکارم بگو
پانیذ: این مدتی که ما کلا کنار هم بودیم اتفاقی بر من افتاد...نه پس ول کن دیگه تموم شد
_از کی
پانیذ: چی از کی
نگاهی بهش کردم که خر خودتی
پانیذ: از بچگی داشتم از همون موقع هم میام دکتر ماه به ماه....راستی چیشد شب بابات تونست اوکی کنه ویلا رو
لبخند کشداری زدم
_اوکیی شد مامان بزرگم تا اخر شب فقط با خشم نگام میکرد وای قیافه اش دیدنی بود کاشکی بودی
چشمکی تحویلش دادم
پانیذ: ان شالله فردا پسفردا که بیام قیامت به پا میکنم
_اون موقع که باید خونه نشین بشم
پانیذ : زن داشته باشی همینه دیگه اقای برزگر فک کردی به همین اسونیاس نخیرم
لپش رو کشیدم که مات شده نگام کرد قهقهه ای زدم
_اخخ عسلل شدی جنگجوی من
پانیذ: بسه بابا مگه من لوسم
_لوسم میشی
پانید: کی من لوس شدم
_چرا لوس میشی وقتی مریض میشی فقط این سری مست بودی مریض نبودی.....وایسا ببینم تو الکل میخوری قلبت که نمیگیره
خنده ای کرد
پانیذ: چرا انقدر بزرگش میکنی تو نه اوکیم ولی اگه تنش داشته باشم رگ های قلبم میگیره فعن هم به اون درجه نرسیده
ماشین رو تو پارکینگ گذاشتیم و زنگ زدم به نیکا ببینم رسیده یا نه....
#paniz
منتظر رضا بودم تا بیاد ، منم برای سرگرمی به ویترین ها نگا میکردم که
پر از لباس عروسی های کار شده و قشنگ ولی دنبال یه چیزه ساده بودم
هر چقدرم ساده باشه به نظرم شیک تره...
#pamleo
#mehrshad
#ardiya
#پانلئو
#محراشاد
#اردیا.
#part74
#leoreza
همین که سوار ماشین شدیم منصرف شدم پیاده شدم رفتم به سمت
ماشین پانیذ تقه ای به شیشه زدم که شیشه رو داد پایین
رضا: شما حرفاتون رو زدین اما من پانیذ پیاده شو دیا میره دنبال دخترا
با چشای گرد شده نگام کرد
دیانا: پیاده شو پانید یعنی یه کار بلد نیستی ها ادرس ها رو بفرس ببینم
سری تکون دادم
و پانید پیاده شد سوار ماشینم شدم ادرس ها رو فرستادم
استارت زدم و راه افتادیم
_خب
پانیذ: چی خب
_چرا نگفتی مشکل قلبی داری
پانیذ: یه سوال دارم
_رز وحشی حرفم رو نپیچون
پانیذ: نپیچوندم جواب بده منم میگم
_باش بگو که خیلی از دستت شکارم بگو
پانیذ: این مدتی که ما کلا کنار هم بودیم اتفاقی بر من افتاد...نه پس ول کن دیگه تموم شد
_از کی
پانیذ: چی از کی
نگاهی بهش کردم که خر خودتی
پانیذ: از بچگی داشتم از همون موقع هم میام دکتر ماه به ماه....راستی چیشد شب بابات تونست اوکی کنه ویلا رو
لبخند کشداری زدم
_اوکیی شد مامان بزرگم تا اخر شب فقط با خشم نگام میکرد وای قیافه اش دیدنی بود کاشکی بودی
چشمکی تحویلش دادم
پانیذ: ان شالله فردا پسفردا که بیام قیامت به پا میکنم
_اون موقع که باید خونه نشین بشم
پانیذ : زن داشته باشی همینه دیگه اقای برزگر فک کردی به همین اسونیاس نخیرم
لپش رو کشیدم که مات شده نگام کرد قهقهه ای زدم
_اخخ عسلل شدی جنگجوی من
پانیذ: بسه بابا مگه من لوسم
_لوسم میشی
پانید: کی من لوس شدم
_چرا لوس میشی وقتی مریض میشی فقط این سری مست بودی مریض نبودی.....وایسا ببینم تو الکل میخوری قلبت که نمیگیره
خنده ای کرد
پانیذ: چرا انقدر بزرگش میکنی تو نه اوکیم ولی اگه تنش داشته باشم رگ های قلبم میگیره فعن هم به اون درجه نرسیده
ماشین رو تو پارکینگ گذاشتیم و زنگ زدم به نیکا ببینم رسیده یا نه....
#paniz
منتظر رضا بودم تا بیاد ، منم برای سرگرمی به ویترین ها نگا میکردم که
پر از لباس عروسی های کار شده و قشنگ ولی دنبال یه چیزه ساده بودم
هر چقدرم ساده باشه به نظرم شیک تره...
#pamleo
#mehrshad
#ardiya
#پانلئو
#محراشاد
#اردیا.
۷.۵k
۱۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.