تقاص عشق فصل part

تقاص عشق/ فصل ۲/part ۱۳۵

تو راه برگشت از مهمانی بودن ات دینا تویه بغله ات خوابش برده بود به عمارت رسیدن ات بدون هیچ حرفی درحالی که دینا تو بغلش بود از ماشین پیاده شد و به داها عمارت رفت از پله ها بالا رفت و دینا رو برد اتاق اش برد همینکه میخواست رو تخت بزارتش دینا چشم هاشو باز کرد و با خواب آلودگی گفت
دینا : مامانی پیسه تو میخوابم
ات : با فرشته من
دوباره دینا رو تو بغلش گرفت و سمته اتاق خودش رفت
وارده اتاق شد و دینا رو رویه تخت گذاشت پتو رو روش کشید بعد از عوض کردن لباس هایش خودش هم رویه تخت دراز کشید و همینکه چشم هاشو رو هم گذاشت جیمین وارده اتاق شد سمته مبل آمد و روش دراز کشید رویه روش بود ات به پهلوی دیگه ای چرخید دینا نزدیک ات شد و دست هاشو رویه گردنه ات حلقه کرد و خودشو تویه بغل ات جا کرد ات هم بوسه ای را رویه پیشانیش گذاشت .... چند دقیقه ای گذشت جیمین خوابش برده بود ات سریع رویه تخت نشست و گوشی اش رو برداشت و بلیط آنلاین خرید گوشیشو گذاشت نگاهی به جیمین کرد
با خودش آرام زمزمه کرد
ات : تو مجبورم کردی ... راه دیگه ای واسم نذاشتی‌‌ ..
دوباره دراز کشید و چشم هاشو بست .....
........
چشم هاشو باز کرد بعد از چند دفعه پلک زدن دیدش صاف شد رویه تخت نشست پتو رو رویه دینا کشید و از رویه تخت بلند شد چمدون اش رو خیلی آرام از زیر تخت برداشت تا جیمین بیدار نشه زیپ اش رو باز کرد و از کمد لباس هاشو برداشت و گذاشت تویه چمدون اش اسلحه ای که با خودش آورده بود رو هم برداشت و گذاشت تو چمدون یه شلوار سیاه را پیرهن سیاه و تیشرت سیاه برداشت و پوشید کلاه سیاهی رو برداشت و گذاشت رویه سرش گذاشت سمته تخت رفت و روش نشست رو موهای دینا بوسه ای گذاشت چشم هایش پر از اشک شدن به حلقه تو دست اش نگاه کرد از انگشت اش درآورد اش و گذاشت رو میز کناره تخت از تویه کشو پاسپورت اش رو برداشت
نگاهی به دینا کرد
ات : معذرت می‌خوام فرشته من که تنهات میزارم
دست کش های سیاه اش را دست اش کرد مضطرب رویه تخت نشست بود دست هایش از استرس یخ کرده بودن مدام لب پایین اش رو گاز می‌گرفت و به ساعت مچی اش نگاه میکرد ..... بلاخره لحظه فرار رسید ...از رویه تخت بلند شد و اسلحه رو چمدون رو برداشت و گذاشت پشت اش چمدون اش رو برداشت و داشت از اتاق بیرون می‌رفت نگاهی به پشته سرش کرد به جیمین نگاه کرد ماسک سیاه اش رو گذاشت رویه دهنش و از اتاق بیرون رفت از پله ها آروم آروم پایین می‌رفت ....

اسلاید ۲ لباس ات
دیدگاه ها (۱)

تقاص عشق/فصل ۲/part ۱۳۶از پله ها پایین رفت همه چراغ های عمار...

تقاص عشق/ فصل ۲ /part ۱۳۷جیمین بخاطر اینکه زوتر به شرکت بره ...

تقاص عشق/فصل ۲/part ۱۳۴دینا که کناره ات ایستاده بود گریش گرف...

تقاص عشق/فصل ۲ /part ۱۳۳بعد از رژ لب قرمزی که زد گردنبندی سی...

گناهکار ) ۵۸ part گوشه لبش رو گزید و یه لباس خواب های ساده م...

( گناهکار ) 4۸ part به آرومی پلک رو هم زد و چشم هایش را باز ...

( گناهکار ) ۱۲۶ part نیمه شب با حس تشنگی پلک هاشو از هم بردا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط