Part16

خ: چشم آقا
خدمتکار جعبه کمک های اولیه رو داد به کوک داد اونم دستمو بست بعد به خدمتکاراش گفت که وسایل هارو کجا ببرن
آت: میز لوازم آرایشیم رو ببر تو اتاقمون کمک کوک رو خال کنین
ک: چی میگی

ات میخوام یه زره میخوام تغییر دکوراسیون بدم

ک: لازم نکرده

ات : هیچی ندارم تو اتاق

ک : مهم نی

ات: حرفای تو هم مهم نی

ک: چی گفتی (عصبانی )

ات: همون چیزی که شنوفتی

ک: کمد منو بزاریم سمت در میز خانوم هم بزاریم جای کمدم

ات : اینه قدیمی بزار رو به روی تخت

ک: اونجا جای یخچالم عه

ات: بازم مهم نی

ک: خدایا میزنم نصفش میکنم (زیر لب)

ات: یاااا شنیدما

ک :گفتم که بشنوی

ات :اها راستی لوازم آرایشیا مو بزاریم روی میزش بچینم استند و سشوار و جا اویزی و اینا رو هم بیار

ک: یا چقد خرید کردی

ات : دوست داشتم

ک: بیار دیگه بلبل زبونی کنی بد میبینی
بعد کوک رفت تو اتاق بعد ۵مین اومد بیرون
حاضر شده بود رفت بیرون
منم رفتم بالا وسایلا رو آوردن بعد شروع کردم به تمیز کردن و چیدن خیلی کارام طول کشید ساعت ۱شب بود که کارام تموم شد بلند شدم یه کش و قوسی به کمرم دادم گشتم بود رفتم پایین که دیدم خدمتکارا رفته بودن رفتم در یخچال که یه بابل تی دیدم برداشتم خوردم داشتم از اشپزخانه میومدم بیرون که یهو🫣

اینم از این پارت حمایت فراموش نشه خوشگلام 🍬☺️