Part86
#Part86
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
میخواستم یکم سر به سرش بذارم ولی با عکس العملش نتونستم خودم رو کنترل کنم
نه من نمیتونم لرزیدنش رو ببینم اشکاش رو ببینم و بی تفاوت باشم
آره میخواستم غرورمو بهش نشون بدم میخواستم سر به سرش بذارم ولی نتونستم
مشتهایی که به سینم میزد رو گرفتم میخواستم همون لحظه داد بزنم غلط کردم جلوش خودمو به فش بکشم ولی امان از غرور مزخرفی که کل زندگیم رو جدیداً در بر گرفته بود!
من اگه سام سه سال پیش بودم الان جلوش زانو زده بودم
شاید حتی به خاطرش گریه هم میکردم
یاسمن اشتباه میکنه من سام ٣ سال پیش که تازه عاشق شیرین شده بود نیستم ولی انقدر عشقش تو دل من بزرگه که بتونم به خاطرش از غرور عجیبی که دامن گیرم شده بزنم
سعی کردم ارومش کنم
تصمیم نداشتم انقدر هول هولکی بهش بگم که عاشقش شدم به خاطر همین سه سال زیر نظرش داشتم و هیچ وقت هم از این کارم پشیمون نمیشم!
شیرین حق منه! زندگی منه!
اون موقع شرایطش رو نداشتم میدونستم پسم میزنه!
خودم هم میدونستم زیادی براش کمم!
از هر لحاظ براش کم بودم
قاطی شدن اشکش با خنده هاش برام درد اوره چون میدونم سردر گم شده از رفتارهای ضد و نقیض من
باید اعتراف کنم انقدر هولم انقدر استرس دارم که نمیدونم باید چیکار کنم
ذوق اینکه بالاخره پیشمه و دیگه از پشت مانیتور نه ، بلکه خود واقعیش رو دارم میبینم هیجان عجیبی تو وجودمه
انقدر عصبی شده بود رنگش قرمز شده بود
یهو پیاده شد از ماشین و شروع کرد به راه رفتن میخواستم یکم تنهاش بذارم تا حرفای من براش هضم بشه
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
میخواستم یکم سر به سرش بذارم ولی با عکس العملش نتونستم خودم رو کنترل کنم
نه من نمیتونم لرزیدنش رو ببینم اشکاش رو ببینم و بی تفاوت باشم
آره میخواستم غرورمو بهش نشون بدم میخواستم سر به سرش بذارم ولی نتونستم
مشتهایی که به سینم میزد رو گرفتم میخواستم همون لحظه داد بزنم غلط کردم جلوش خودمو به فش بکشم ولی امان از غرور مزخرفی که کل زندگیم رو جدیداً در بر گرفته بود!
من اگه سام سه سال پیش بودم الان جلوش زانو زده بودم
شاید حتی به خاطرش گریه هم میکردم
یاسمن اشتباه میکنه من سام ٣ سال پیش که تازه عاشق شیرین شده بود نیستم ولی انقدر عشقش تو دل من بزرگه که بتونم به خاطرش از غرور عجیبی که دامن گیرم شده بزنم
سعی کردم ارومش کنم
تصمیم نداشتم انقدر هول هولکی بهش بگم که عاشقش شدم به خاطر همین سه سال زیر نظرش داشتم و هیچ وقت هم از این کارم پشیمون نمیشم!
شیرین حق منه! زندگی منه!
اون موقع شرایطش رو نداشتم میدونستم پسم میزنه!
خودم هم میدونستم زیادی براش کمم!
از هر لحاظ براش کم بودم
قاطی شدن اشکش با خنده هاش برام درد اوره چون میدونم سردر گم شده از رفتارهای ضد و نقیض من
باید اعتراف کنم انقدر هولم انقدر استرس دارم که نمیدونم باید چیکار کنم
ذوق اینکه بالاخره پیشمه و دیگه از پشت مانیتور نه ، بلکه خود واقعیش رو دارم میبینم هیجان عجیبی تو وجودمه
انقدر عصبی شده بود رنگش قرمز شده بود
یهو پیاده شد از ماشین و شروع کرد به راه رفتن میخواستم یکم تنهاش بذارم تا حرفای من براش هضم بشه
۷.۴k
۲۵ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.