پارت

پارت 3

شهاب گفت...


شهاب) محسن اگه حرف دیگه ای بزنی میرم به بابا جونت میگم سیگار میکشی🤣🤣🤣
نگا همه طرف منن 🤣🫡🤣

شیرین) 😐 نه خیرم شما هم این حق رو ندارین که به بابام بگین. 😐

شهاب) عه چراااا مگه دست شماس 😐

شیرین) اخه اگه بگین دیگه نمیتونم محسن رو تهدید کنم برام شیر کاکائو بخره 😅
قبلا هر وقت شیر کاکائو میخاستم، باید تهدیدش میکردم تا با احترام برام بیاره 🤣

شهاب) عع🤣🤣🤣

محسن) عجب، گیر چه آدمایی افتادم 😩

شیرین) 😂😂
شهاب) 😂😂
محسن) 😅😂

پرستار) بدو بدو و با داد) خانم دکتر خانم دکتر زود زود بیایین یه مورد فوری داریم زود بیایین.. 😰😰

شیرین) 😨بله بله دارم میام..

شیرین خداحفظی کرد و بدو رفت

شهاب و محسن رفتم خونه (خونه ی شهاب)
قرار گذاشتن که فردا شبش شهاب بیاد محسنو ببره برن بیرون دور دور

فردا شب 👇🏻

شهاب زنگو زد
دینگ دینگ🤣

شیرین رفت درو باز کنه
درو باز کرد دید شهاب هست و.......


نکته) شهاب خیلی غیرتی بود و اخلاقش خیلی مردونه بود....


حمایت بشه لطفا🥹
دیدگاه ها (۰)

پارت 4 درو باز کرد، دید شهاب هست و گفتشیرین) عه سلام خوبین 😅...

پارت 5 شهاب حس عاشقی به شیرین داشت شیرین بخیه رو تموم کرد و ...

پارت 2 شیرین دید از دست شهاب بد جور خون میومد بیرون و گفت......

ویو شیریناسمم شیرین هست من یه دکتر هستم که تو بیمارستان کار ...

رمان جیمین ( خیانت ) پارت یک

پارت ۲۸ فیک دور اما آشنا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط