[خیانت] پارت پنجم
[خیانت] پارت پنجم
من وقتی اسم خیانت میاد حالم بد میشه و به رونا گفتم که اصلا اینجوری نیست رونا گفت تو از کجا میدونی تو الان باید از مردای مهربون تر بترسی و من میرم و میفهمم که با کیه مطمئن باش که اخر با یه دختر پیداش میکنم و خب دیگه ا.ت جونم خوش گذشت دیدمت خبری که از تهیونگ شد هم خبرت میکنم گفتمش باشه گفت خداحافظ بعد رفت و من هم خیلی ناراحت بودم که رونا و رزی اینجوری میگفتن تهیونگ بهم پیام داد و گفت که میرم مسافرت کاری به بوسان و سه روز دیگه بر میگردم و من هم بهش گفتم باشه ولی بیشتر شک کردم و به رونا زنگ زدم که حواسش به تهیونگ باشه و رونا هم قبول کرد دو روز گذشت دیدم رونا برام نوشته متاسفم ا.ت جونم ولی تهیونگ داره بهت خیانت میکنه و برام یه عکسایی فرستاد که دیدم تهیونگ با یه دختره بود تعجب کرده بودم که تهیونگ همچین کاری کنه گفتم شاید همکارش بوده بعد دیدم رونا یه عکس فرستاد که تو بغل همن تو ساحل
من وقتی اسم خیانت میاد حالم بد میشه و به رونا گفتم که اصلا اینجوری نیست رونا گفت تو از کجا میدونی تو الان باید از مردای مهربون تر بترسی و من میرم و میفهمم که با کیه مطمئن باش که اخر با یه دختر پیداش میکنم و خب دیگه ا.ت جونم خوش گذشت دیدمت خبری که از تهیونگ شد هم خبرت میکنم گفتمش باشه گفت خداحافظ بعد رفت و من هم خیلی ناراحت بودم که رونا و رزی اینجوری میگفتن تهیونگ بهم پیام داد و گفت که میرم مسافرت کاری به بوسان و سه روز دیگه بر میگردم و من هم بهش گفتم باشه ولی بیشتر شک کردم و به رونا زنگ زدم که حواسش به تهیونگ باشه و رونا هم قبول کرد دو روز گذشت دیدم رونا برام نوشته متاسفم ا.ت جونم ولی تهیونگ داره بهت خیانت میکنه و برام یه عکسایی فرستاد که دیدم تهیونگ با یه دختره بود تعجب کرده بودم که تهیونگ همچین کاری کنه گفتم شاید همکارش بوده بعد دیدم رونا یه عکس فرستاد که تو بغل همن تو ساحل
۱۳.۰k
۲۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.