the building infogyg پارت46
#the_building_infogyg #پارت46
می.هی
من:میخوام برم بیرون
بک:دیگه چی؟!امر دیگه
من:آم نه فعلا همین جناب
بک:نمیشه
من:من میخوام برمممم آی آقا زندانیم
باشه ماهی یکبار میتونه بره بیرون
بک:پپف باشه باشه
من:خیلیم عالی مرسی
خندیدم رفتم تو اتاق کمد باز کردم یه شلوارقد نود مشکی بایه لباس آستین
کوتاه از روش یه هودی پوشیدم کولمو
برداشتم رفتم پایین
بک:کجا؟؟
من:واخودت گفتی میتونم برم بیرون
بک:گفتم آیا تنهاییم میتونی بری
من:نه چیزی راجب این مورد نگفتی
بک:واستا غولللل
من:هننن چیشد؟؟
یهو یه خوناشام گندبک پشتم دیدم
رکسانا:پووووبگو دیگه واسه من صغری کبری میچینه برامن
من:چیش خوب بابا خلاصه من غول
جان کلی گشتیم تا یه مغازه نظرمو
جلب کرد همونجا بود پیداش کردم خیلیم شلوغ بود
می.یونگ:هیع خدایا بده عقل من
مخموگذاشتم آدرس اونجارو بفهمم
بعدخانم آدرس سانسور میکنه تف
من:بزار باهم بریم بعد
می.یونگ:ازکجا معلوم جناب پوکر
بزاره من بیام آدرس بده اذیت نکن
دیگه
من:نوچچچ باهم میریم بیرون
می.یونگ:رکسان بیا
من:چیشده؟
می.یونگ:نگاه کنین آچا نقشه ریخته
فرار کنیم
رکسانا:چطوری؟ببینم این ته وبقیه رو ندیده یاخودش خیلی مخ گرفته
می.یونگ:بابا پادشاه داره برمیگرده و
مهمونی براش ترتیب دادن
من:آخ جون مهمونی
رکسانا:خفه رو ما موقع مهمونی
درمیریم آره
من:نه خدایش چه جذاب!
****////****///****///***
بکهیونگ
من:یعنی اگه بشه من این استادروبکشم
اینکار انجام میدم مردک رومخ
استاد:خوب همونطور که میدونید
شایدم مثل بعضیا ندونید مسابقات
دانشکده هایی خاندان های سلطنتی
نزدیکه
من:بروبابا فقط زر زر میکنه
یونگ:بس کن بک بزار بینم چه
مزخرفی زرزر میکنه
تهیونگ:خلاصه اسمامون داره ردمیشه
آماده باش باشین عزیزان
من:توروحش یعنی یعنی تواون روحش
تهیونگ:خداروشکررررر پاشین بریم
بلندشدیم رفتیم سمت کلاس که دیدم
می.هی دخترا روجمع کرده دورخودش
مجلس برپاکرده
ته:سرت درد نمیگیره این اینقدر زرزر
میکنه
من:اولا نه دوما حرف نه زرزر گلم
ته:ااا نه بابا
من:زن بابا
یونگ:بس میکنین یا هردوتون بکشم
هان این سگ وگربه بهم میپرین
می.هی
من:میخوام برم بیرون
بک:دیگه چی؟!امر دیگه
من:آم نه فعلا همین جناب
بک:نمیشه
من:من میخوام برمممم آی آقا زندانیم
باشه ماهی یکبار میتونه بره بیرون
بک:پپف باشه باشه
من:خیلیم عالی مرسی
خندیدم رفتم تو اتاق کمد باز کردم یه شلوارقد نود مشکی بایه لباس آستین
کوتاه از روش یه هودی پوشیدم کولمو
برداشتم رفتم پایین
بک:کجا؟؟
من:واخودت گفتی میتونم برم بیرون
بک:گفتم آیا تنهاییم میتونی بری
من:نه چیزی راجب این مورد نگفتی
بک:واستا غولللل
من:هننن چیشد؟؟
یهو یه خوناشام گندبک پشتم دیدم
رکسانا:پووووبگو دیگه واسه من صغری کبری میچینه برامن
من:چیش خوب بابا خلاصه من غول
جان کلی گشتیم تا یه مغازه نظرمو
جلب کرد همونجا بود پیداش کردم خیلیم شلوغ بود
می.یونگ:هیع خدایا بده عقل من
مخموگذاشتم آدرس اونجارو بفهمم
بعدخانم آدرس سانسور میکنه تف
من:بزار باهم بریم بعد
می.یونگ:ازکجا معلوم جناب پوکر
بزاره من بیام آدرس بده اذیت نکن
دیگه
من:نوچچچ باهم میریم بیرون
می.یونگ:رکسان بیا
من:چیشده؟
می.یونگ:نگاه کنین آچا نقشه ریخته
فرار کنیم
رکسانا:چطوری؟ببینم این ته وبقیه رو ندیده یاخودش خیلی مخ گرفته
می.یونگ:بابا پادشاه داره برمیگرده و
مهمونی براش ترتیب دادن
من:آخ جون مهمونی
رکسانا:خفه رو ما موقع مهمونی
درمیریم آره
من:نه خدایش چه جذاب!
****////****///****///***
بکهیونگ
من:یعنی اگه بشه من این استادروبکشم
اینکار انجام میدم مردک رومخ
استاد:خوب همونطور که میدونید
شایدم مثل بعضیا ندونید مسابقات
دانشکده هایی خاندان های سلطنتی
نزدیکه
من:بروبابا فقط زر زر میکنه
یونگ:بس کن بک بزار بینم چه
مزخرفی زرزر میکنه
تهیونگ:خلاصه اسمامون داره ردمیشه
آماده باش باشین عزیزان
من:توروحش یعنی یعنی تواون روحش
تهیونگ:خداروشکررررر پاشین بریم
بلندشدیم رفتیم سمت کلاس که دیدم
می.هی دخترا روجمع کرده دورخودش
مجلس برپاکرده
ته:سرت درد نمیگیره این اینقدر زرزر
میکنه
من:اولا نه دوما حرف نه زرزر گلم
ته:ااا نه بابا
من:زن بابا
یونگ:بس میکنین یا هردوتون بکشم
هان این سگ وگربه بهم میپرین
۳.۲k
۲۹ دی ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.