رمان:)مجنون تر از من:)پارت۱۷
رمان:)مجنون تر از من:)پارت۱۷
دیانا:چی کار میکنی
ارسلان:میخوام ببرمت پاتو بمالم
دیانا:باشه
ارسلان:بردم پاشو مالیدم
دیانا:عایی
ارسلان:مگه پات چجوری اینوری شد
دیانا:از دست تو زیر تخت قایم شدم یکدفعه پام خورد تو پایه ی تخت
ارسلان:نترس خوب میشی
دیانا:لبخندی زدم
ارسلان:قربون خندت
دیانا:خدا نکنه
ارسلان:چیز کردم بات درد داری
دیانا:خیلی
ارسلان:زیر دلشو مالیدم
دیانا:ارسلان
ارسلان:جانم
دیانا:قول میدی تنهام نزاری
ارسلان:اوهم
دیانا:اوهم نه بگو حتما
ارسلان:با داد٭ حتمااااااا تنهات نمیزار
دیانا:من قربونت برم حالا نمیخواد هنجرتو پاره کنی
ارسلان:من برای تو شاهرگم رو پاره میکنم
دیانا: اگه شاهرگتو پاره کنی من تنها میشم
ارسلان:پس پاره نمیکنم
دیانا:افرین بوسش کردم
ارسلان:پریدم روش بوس بارونش کردم
دیانا :قربونت برم
ارسلان:آخی بخوابیم خوشگلم
دیانا:باشه
ارسلان:بغلش کردم خوابیدیم
ارسلان:بیدارشدم دیدم دیانا خوابه یه بوسه ی کوتاه روی لبش زدم
دیانا:حس کردم یه چیزی روی لبمه
چشمامو باز کردم دیدم ارسلانه
خواست جدا بشه ولی من پشت سرشو گرفتم و به خودم چسپوندمش
ارسلان:پشمام ریخته بود از کار دیانا
دیانا:چی کار میکنی
ارسلان:میخوام ببرمت پاتو بمالم
دیانا:باشه
ارسلان:بردم پاشو مالیدم
دیانا:عایی
ارسلان:مگه پات چجوری اینوری شد
دیانا:از دست تو زیر تخت قایم شدم یکدفعه پام خورد تو پایه ی تخت
ارسلان:نترس خوب میشی
دیانا:لبخندی زدم
ارسلان:قربون خندت
دیانا:خدا نکنه
ارسلان:چیز کردم بات درد داری
دیانا:خیلی
ارسلان:زیر دلشو مالیدم
دیانا:ارسلان
ارسلان:جانم
دیانا:قول میدی تنهام نزاری
ارسلان:اوهم
دیانا:اوهم نه بگو حتما
ارسلان:با داد٭ حتمااااااا تنهات نمیزار
دیانا:من قربونت برم حالا نمیخواد هنجرتو پاره کنی
ارسلان:من برای تو شاهرگم رو پاره میکنم
دیانا: اگه شاهرگتو پاره کنی من تنها میشم
ارسلان:پس پاره نمیکنم
دیانا:افرین بوسش کردم
ارسلان:پریدم روش بوس بارونش کردم
دیانا :قربونت برم
ارسلان:آخی بخوابیم خوشگلم
دیانا:باشه
ارسلان:بغلش کردم خوابیدیم
ارسلان:بیدارشدم دیدم دیانا خوابه یه بوسه ی کوتاه روی لبش زدم
دیانا:حس کردم یه چیزی روی لبمه
چشمامو باز کردم دیدم ارسلانه
خواست جدا بشه ولی من پشت سرشو گرفتم و به خودم چسپوندمش
ارسلان:پشمام ریخته بود از کار دیانا
۲.۶k
۰۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.