نفرتی که تبدیل به عشق شد

نفرتی که تبدیل به عشق شد
P22
دیدم داره به اون طرف استخر اشاره می‌کنه برگشتم و دیدم که.......
(ویو کوک)
وقتی برگشتم یه چیزی مثل برق و باد از کنار درخت ها رد شد
عجیب نیس حس بدی داشتم میدونستم یه نفر هست که دنبالمونه
خودش رو بیشتر بهم چسبوند
میترسید ،داشت می‌لرزید از ترس
_ا.ت نگران نباش من اینجام
+.....
_باشه؟
+ه.‌... هووم
لباسش رو تنش کردم و براید بغلش کردم از استخر اومدم بیرون و روی یک دستم نگهش داشتم تا حوله بردارم
حوله رو برداشتم و انداختم روش بردمش توی خونه به سمت حمام رفتن در رو باز کردم و بردمش توی حمام گذاشتمش روی زمین و دوش رو باز کردم روی درجه مناسب تنظیمش کردم
مایوش رو میخواستم در بیارم
+خودم ....در ...میارم
به حرفش توجهی نکردم پله کار خودم ادامه دادم
مایوش رو در آوردم و شامپو رو از توی قفسه برداشتم و یکم ریختم کف دستم و شروع به شستن سرش مردم بعد براش آب کشی کردم
لیف رو برداشتم و شامپو بدن ریختم روش و بدنش رو لیف کشیدم وقتی به بدنش دست میزدم شکی بهش وارد میشد
نمی‌دونم چرا ؟ از ترسش بود ؟ از خجالتش بود ؟
بعد که شستمش بغلش کردم
_ قول میدم ازت محافظت کنم
+ ..هق.....هق
_؟؟؟؟؟؟؟
داشت گریه میکرد ؟ چرا؟ از حرفم ناراحت شد ؟
_چرا گریه می‌کنی ا.ت ؟
+بب‌....ببخشید....
_چرا؟
بیشتر توی بغلم فشردمش بعد ازش جدا شدم
_تو برو بیرون تا من بیام
+می...هق .. میشه ... همینجا ‌‌......هق ...بمونم....قول.. هق.... میدم ‌.هق....نگاه نکنم
_هوومم
مشخص بود هنوز می‌ترسه اصلا دوست نداشت تنها باشه
دیدگاه ها (۱)

نفرتی که تبدیل به عشق شد P23مشخص بود هنوز می‌ترسه اصلا دوست ...

نفرتی که تبدیل به عشق شدP24از کجا فهمید که می‌خوام چی بگم آن...

۳۰تایی شدنمون مبارکککککککککککک🎊🎊🎊🎂🎊🎂🎂🎉🎉

نفرتی که تبدیل به عشق شدP21چسبوندم به لبه استخر رو لبام رو ا...

آن سوی آینه P35در رو باز کردیم که یهو جونگ کوک افتاد (ویو ا....

پارت : ۱۸

Dark Blood p۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط