"نفرین عشق"
"نفرین عشق"
season:²
part:⁴⁹
لیام: بچهها شبو قراره کجا بریم؟
باهینی:الان نمیتونیم هر جا که دلمون خواست باشیم پس بهتره یه جای امن پیدا کنیم
لیام:منم همینو میگم
باهینی:یه لحظه
سوهو:ببخشین شمارو نشناختم
لیام:از دوستای یونا هستم اسمم لیامه
سوهو:خوشبختم
لیام:مرسی همچنین
سوهو:ولی...چرا دوست یونایی؟
لیام:خب...مگه چه عیبی داره
سوهو:عیب که زیاد داره مثلاً یکی اینکه پسری
لیام: آهان از اون نظر...مطمئنم سو تفاهم شده بعدا براتون تعریف میکنم
سوهو: منتظر بعدا تو و تهیونگم...
بورام:تو... کره ای هستی درسته؟
سومین:من؟
بورام:بله
سومین:خب...آره
بورام:تا حالا ندیدمت
سومین:خب...سئول جای بزرگیه
بورام:از کجا میدونی من سئول بودم
سومین:آخه باهامون اومدین
بورام:قرار نیست هرکس هرجا بود اهل همونجا باشه
سوهو:بسه با این درس زندگیاتون مارو کشتین
باهینی:خب...حله
لیام:کجا قراره بریم
باهینی:ججو میشناسین؟
تهیونگ:من تقریباً میشناسم
باهینی:کجاست
تهیونگ:یکم دوره
باهینی:چقدر طول میکشه برسیم
تهیونگ:نمیدونم
باهینی:میزنم از روی نقشه بریم
بعد از نیم ساعت احساس سر درد داشتم و وقتی چشمامو باز کردم دیدم همه خوابن جز لیام که داره رانندگی میکنه میخواستم بخوابم ولی شکم درد اجازه نمیداد
آروم به لیام گفتم
یونا:هی لیام
انگار که با شنیدن صدام تهیونگ هم بیدار شد
تهیونگ:بیدار شدی
یونا:هوم
لیام:چیزی شده
یونا:یه جا نگه دار
لیام:نمیتونم
یونا:مجبوری
لیام:اگه پلیسا بیان چی
یونا:چه پلیسی
لیام:بخاطر گند کاری شما پلیسا همه جا دنبالتن
یکم به فکر فرو رفتم و بعد از چند ثانیه فهمیدم منظورش چیه...
یونا:اتفاقی نمیفته نگران نباش جاده خلوته
ماشین رو کنار زد و پیاده شدم
تهیونگ:چیزی شده؟
یونا:نه
تهیونگ:منم باهات میام
یونا:لازم نکرده
بدون اهمیت به حرفم باهام پیاده شد
یونا:چرا پیاده شدی
تهیونگ:هوا تاریکه
یونا:که چی بشه
تهیونگ:کمتر غر بزن
چشم غره رفتم
تهیونگ:حالا بگو ببینم چی شده
یونا:به شما ربطی داره؟
تهیونگ: سوال منو با سوال جواب نده
در حالی که دستم روی شکمم بود گفتم
یونا:حالم خرابه
تهیونگ:چرا
یونا:نمیدونم شکمم درد میکنه
تهیونگ:میخوای ماساژ بدم؟
یونا:نمیخواد
ادامه دارد...
لینک چنل روبیکام:
https://rubika.ir/fake_novel_bts
#فیک_بی_تی_اس #فیک #بی_تی_اس #تهیونگ #جونگکوک #شوگا #نامجون #جیهوپ #جیمین #جین #اسمات #وانشات
season:²
part:⁴⁹
لیام: بچهها شبو قراره کجا بریم؟
باهینی:الان نمیتونیم هر جا که دلمون خواست باشیم پس بهتره یه جای امن پیدا کنیم
لیام:منم همینو میگم
باهینی:یه لحظه
سوهو:ببخشین شمارو نشناختم
لیام:از دوستای یونا هستم اسمم لیامه
سوهو:خوشبختم
لیام:مرسی همچنین
سوهو:ولی...چرا دوست یونایی؟
لیام:خب...مگه چه عیبی داره
سوهو:عیب که زیاد داره مثلاً یکی اینکه پسری
لیام: آهان از اون نظر...مطمئنم سو تفاهم شده بعدا براتون تعریف میکنم
سوهو: منتظر بعدا تو و تهیونگم...
بورام:تو... کره ای هستی درسته؟
سومین:من؟
بورام:بله
سومین:خب...آره
بورام:تا حالا ندیدمت
سومین:خب...سئول جای بزرگیه
بورام:از کجا میدونی من سئول بودم
سومین:آخه باهامون اومدین
بورام:قرار نیست هرکس هرجا بود اهل همونجا باشه
سوهو:بسه با این درس زندگیاتون مارو کشتین
باهینی:خب...حله
لیام:کجا قراره بریم
باهینی:ججو میشناسین؟
تهیونگ:من تقریباً میشناسم
باهینی:کجاست
تهیونگ:یکم دوره
باهینی:چقدر طول میکشه برسیم
تهیونگ:نمیدونم
باهینی:میزنم از روی نقشه بریم
بعد از نیم ساعت احساس سر درد داشتم و وقتی چشمامو باز کردم دیدم همه خوابن جز لیام که داره رانندگی میکنه میخواستم بخوابم ولی شکم درد اجازه نمیداد
آروم به لیام گفتم
یونا:هی لیام
انگار که با شنیدن صدام تهیونگ هم بیدار شد
تهیونگ:بیدار شدی
یونا:هوم
لیام:چیزی شده
یونا:یه جا نگه دار
لیام:نمیتونم
یونا:مجبوری
لیام:اگه پلیسا بیان چی
یونا:چه پلیسی
لیام:بخاطر گند کاری شما پلیسا همه جا دنبالتن
یکم به فکر فرو رفتم و بعد از چند ثانیه فهمیدم منظورش چیه...
یونا:اتفاقی نمیفته نگران نباش جاده خلوته
ماشین رو کنار زد و پیاده شدم
تهیونگ:چیزی شده؟
یونا:نه
تهیونگ:منم باهات میام
یونا:لازم نکرده
بدون اهمیت به حرفم باهام پیاده شد
یونا:چرا پیاده شدی
تهیونگ:هوا تاریکه
یونا:که چی بشه
تهیونگ:کمتر غر بزن
چشم غره رفتم
تهیونگ:حالا بگو ببینم چی شده
یونا:به شما ربطی داره؟
تهیونگ: سوال منو با سوال جواب نده
در حالی که دستم روی شکمم بود گفتم
یونا:حالم خرابه
تهیونگ:چرا
یونا:نمیدونم شکمم درد میکنه
تهیونگ:میخوای ماساژ بدم؟
یونا:نمیخواد
ادامه دارد...
لینک چنل روبیکام:
https://rubika.ir/fake_novel_bts
#فیک_بی_تی_اس #فیک #بی_تی_اس #تهیونگ #جونگکوک #شوگا #نامجون #جیهوپ #جیمین #جین #اسمات #وانشات
۳.۷k
۲۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.