وقتی قاتل زنش شدی...
وقتی قاتل زنش شدی...
پارت پانزدهم
ویو ا.ت
داخل آسانسور بودیم که ...
برق ها قطع شد و آسانسور تاریک
+(جیغغ)
_زهرمار
+من،من میترسم
_ا.ت بچه نشو الان میان درست میکنن
+نا،نامجون میشه میشه بغلم کنی ؟!
_خیر
+م
من من از جاهای تاریک و کوچیک میترسم خواهش میکنم
ویو نامجون
وقتی این حرف رو زد یجوری شدم آخه لیا هم همین مشکل رو داشت و هر وقت این اتفاق میافتاد میزد زیر گریه ...تو افکار خودم بودم که دیدم ا.ت داره گریه میکنه سریع رفتم بغلش کردم
_هیشش چیزی نیست ا.ت الان درستش میکنن
+و،ولم نکن نامجون
_باشه
ویو ا.ت
تو بغل نامجون بودم که در برق اومد و در آسانسور باز شد
از آسانسور بیرون اومدیم که با جیمین برخوردیم
@عع شما اینجا چیکار میکنید ؟!
_اومدیم دست ا.ت رو باز کنیم
@اومم باشه پس من میرم ...بایی
+پسره الدنگ
پرش زمانی به بیرون بیمارستان
+آخیش راحت شدم
_...
+نمیخوای چیزی بگی
_نه بریم
با نامجون رفتیم خونه که جلو در پلیس بود تا ما دوتا رو دیدن اومدن سمتون نمیدونم چرا ولی نامجون من رو پشت خودش کشید
_بفرمایید
#خانم کیم ا.ت ایشون هستند ؟!
_بله بفرمایید چیکار دارید
#ایشون به جرم قتل بازداشت هستند
_چی؟!قتل ؟!قتل کی ؟!
#قتل دخترتون کیم لینا
نامجون عصبی برگشت سمتم
_ت،تو چه غلطی کردی هاا؟!(داد)
+به خدا من ،من کاری نکردم من نکشتمش اصلا من نمیدونم کجا رفته مینا
_خفه شو ا.ت فقط خفه شو ...گمشو بیرون بیرونن(داد)
+ولی ... _برو بیرون از خونه من
+پشیمون میشی نامجون ولی اون موقع دیگه دیره
_بیرون (سرد و خونسرد )
ویو ا.ت
چرا اینجوری شد یکدفعه اصلا من که ...
#خانم لطفا سوار بشید
+ب،باشه
سوار ماشین شدم و حرکت کرد
پرش زمانی به موقعی که به مقصد رسیدند در اتاق بازجویی
#بگید چرا کشتیشون خانم ا.ت
+من نکشتمش
#یعنی دارید میگید تمام این عکس ها الکی و دروغهه (آخرش رو با داد گفت)
+آره من اصلا تمام وقت به خاطر دستم از خونه بیرون نرفتم
#دروغ بسه خانم ا.ت
+میخاهید حقیقت رو بفهمید ؟!
#اره پس حقیقت رو بگو
+حقیقت اینه که من ...
نظر یادت نره رفیق!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN
پارت پانزدهم
ویو ا.ت
داخل آسانسور بودیم که ...
برق ها قطع شد و آسانسور تاریک
+(جیغغ)
_زهرمار
+من،من میترسم
_ا.ت بچه نشو الان میان درست میکنن
+نا،نامجون میشه میشه بغلم کنی ؟!
_خیر
+م
من من از جاهای تاریک و کوچیک میترسم خواهش میکنم
ویو نامجون
وقتی این حرف رو زد یجوری شدم آخه لیا هم همین مشکل رو داشت و هر وقت این اتفاق میافتاد میزد زیر گریه ...تو افکار خودم بودم که دیدم ا.ت داره گریه میکنه سریع رفتم بغلش کردم
_هیشش چیزی نیست ا.ت الان درستش میکنن
+و،ولم نکن نامجون
_باشه
ویو ا.ت
تو بغل نامجون بودم که در برق اومد و در آسانسور باز شد
از آسانسور بیرون اومدیم که با جیمین برخوردیم
@عع شما اینجا چیکار میکنید ؟!
_اومدیم دست ا.ت رو باز کنیم
@اومم باشه پس من میرم ...بایی
+پسره الدنگ
پرش زمانی به بیرون بیمارستان
+آخیش راحت شدم
_...
+نمیخوای چیزی بگی
_نه بریم
با نامجون رفتیم خونه که جلو در پلیس بود تا ما دوتا رو دیدن اومدن سمتون نمیدونم چرا ولی نامجون من رو پشت خودش کشید
_بفرمایید
#خانم کیم ا.ت ایشون هستند ؟!
_بله بفرمایید چیکار دارید
#ایشون به جرم قتل بازداشت هستند
_چی؟!قتل ؟!قتل کی ؟!
#قتل دخترتون کیم لینا
نامجون عصبی برگشت سمتم
_ت،تو چه غلطی کردی هاا؟!(داد)
+به خدا من ،من کاری نکردم من نکشتمش اصلا من نمیدونم کجا رفته مینا
_خفه شو ا.ت فقط خفه شو ...گمشو بیرون بیرونن(داد)
+ولی ... _برو بیرون از خونه من
+پشیمون میشی نامجون ولی اون موقع دیگه دیره
_بیرون (سرد و خونسرد )
ویو ا.ت
چرا اینجوری شد یکدفعه اصلا من که ...
#خانم لطفا سوار بشید
+ب،باشه
سوار ماشین شدم و حرکت کرد
پرش زمانی به موقعی که به مقصد رسیدند در اتاق بازجویی
#بگید چرا کشتیشون خانم ا.ت
+من نکشتمش
#یعنی دارید میگید تمام این عکس ها الکی و دروغهه (آخرش رو با داد گفت)
+آره من اصلا تمام وقت به خاطر دستم از خونه بیرون نرفتم
#دروغ بسه خانم ا.ت
+میخاهید حقیقت رو بفهمید ؟!
#اره پس حقیقت رو بگو
+حقیقت اینه که من ...
نظر یادت نره رفیق!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN
۸.۳k
۰۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.