part 14
#part_14
#رها
تو کافه با دوستای این گاو نشسته بودیم
رفیقاش برعکس خودش خوب بودن
البته شک دارم هنو
اگه خوب بودن رفیق این خل و چل نمیشدن
گوشی طاها زنگ خورد پاشد رفت یه جای دیگه
قهوه طاها رو اوردن
رها-پیس پیس
مبین-با منی؟
رها-اره...نمک داری؟
مبین-نمک میخوای چیکار؟
رها-داری یا ن؟
مبین با دست به گارسون اشاره کرد اونم اومد ستمون
گارسون-بفرمایید
مبین- نمک میخواستم
گارسون-نمک؟
مبین-دارید؟
گارسون-بله....االن میارم براتون
نمک اورد منم ظرف نمک با ظرف شکر عوض کردم
خداروشکر طاها عادت داشت قهوه رو بریزه تو شکر انقدر که شیرینش میکرد
طاها اومد نشست
طاها-مامانم بود پیچوندمش
رها-اوکی
طاها-تو هم حواست باشه مامانت شاید زنگ بزنه
رها-باش
طاها ظرف نمک برداشت و خاای کرد تو فنجونش و شروع کرد به هم زدن
مبین که یه لحظه متوجه کارم شد خواست حرفی بزنه که بهش اشاره کردم ساکت شع
۰طاها خیلی ریلکس فنجون برد سمت دهنش
یه قلوپ از اون قهوه رو خورد که یهو چشاش گرد شد و به سرفه افتاد همه برگشتن سمتمون
پاشد و دویید سمت دستشویی
منم همون وسط پخش زمین شدم از خنده
#شکلات_تلخ
#رها
تو کافه با دوستای این گاو نشسته بودیم
رفیقاش برعکس خودش خوب بودن
البته شک دارم هنو
اگه خوب بودن رفیق این خل و چل نمیشدن
گوشی طاها زنگ خورد پاشد رفت یه جای دیگه
قهوه طاها رو اوردن
رها-پیس پیس
مبین-با منی؟
رها-اره...نمک داری؟
مبین-نمک میخوای چیکار؟
رها-داری یا ن؟
مبین با دست به گارسون اشاره کرد اونم اومد ستمون
گارسون-بفرمایید
مبین- نمک میخواستم
گارسون-نمک؟
مبین-دارید؟
گارسون-بله....االن میارم براتون
نمک اورد منم ظرف نمک با ظرف شکر عوض کردم
خداروشکر طاها عادت داشت قهوه رو بریزه تو شکر انقدر که شیرینش میکرد
طاها اومد نشست
طاها-مامانم بود پیچوندمش
رها-اوکی
طاها-تو هم حواست باشه مامانت شاید زنگ بزنه
رها-باش
طاها ظرف نمک برداشت و خاای کرد تو فنجونش و شروع کرد به هم زدن
مبین که یه لحظه متوجه کارم شد خواست حرفی بزنه که بهش اشاره کردم ساکت شع
۰طاها خیلی ریلکس فنجون برد سمت دهنش
یه قلوپ از اون قهوه رو خورد که یهو چشاش گرد شد و به سرفه افتاد همه برگشتن سمتمون
پاشد و دویید سمت دستشویی
منم همون وسط پخش زمین شدم از خنده
#شکلات_تلخ
۲۷.۷k
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.