part

part 171
لیلی: نمیدونم امروز خیلی هوس مست کردن داشتو تا خر خره خورد
سوزومه: من مست نیستم (مست)
ری: اوکی من میبرمش خونه به مسئول خوابگاهتونم بگو حالش بد شد رفت خونه خودم فردا میام
لیلی: اوکی
ری: لیلی وسایلاشو خودت ببر خوابگاه گوشیشو هم بده من
لیلی: اوکی
ری گوشی سوزومه رو گرفتو تو جیبش گذاشت سوزومه رو براید استایل بغل کردو بلد شد خواست بره که لیلی جلوشو گرفت
لیلی: راستش من تو کیفش حلقه ازدواجشونو دیدم اون تموم این مدت نگهش داشته فک کنم هنوزم نتونسته فراموشش کنه
ری: اوم یکم باهاش صحبت میکنم
لیلی: واسه امروزم ببخشید خیلی اسرار کرد (ری سوزومه رو بت لیلی سپرده بود )
ری: اوکی اشکال نداره من دیگه میرم
ری از کنارش گذشتو به راهش ادامه داد سوزومه چشماشو باز کردو به ری خیره شد اروم اروم اشک تو چشماش جم شد
سوزومه: جنیور؟ خودتی (مست با بغض)
ری:........
سوزومه: از اون روز تا الان هی از خودم میپرسم چرا اینکارو کردی
ری: سوزی اروم باش من جنیور نیـ...
سوزومه: دلم میخواد دوباره از پشت بغلم کنیو تا خود صبح باهم بخوابیم صبح هم با صدا زنگ مسخرم بیدارشیم الن برامون صبحونه درست کنه و باهم بریم دانشگاه
ری در ماشینو باز کردو سوزومه رو رو صندلی جلو گذاشت خودشم سوار شدو راه افتاد سوزومه با تکون های ماشین هی بیدار میشد ری سر سوزومه رو روی پاهاش گذاشت سوزومه راحت خوابیده بود ری به حالو روز سوزومه بغضش گرفته بود
ری: خواهر کوچولو من چی به سرت اومده . چی داری میکشی
ری اروم موهای سوزومه رو نوازش کرد
ری: قول میدم همچی درست میشه اینبار قول میدم بیشتر مراقبت باشم
(نویسنده: عاححححح ری خیلی جنتلمنه خدااا کسی مهربون تر از این حست)
بعد یه ربع رسیدن خونه ری ماشینشو تو پارکینگ پاک کردو از ماشین پیاده شد در سمت سوزومه رو باز کردو سوزومه رو براید استایل بغل کردو برد خونه مامان ری با دیدن سوزومه بغل ری یکم نگران شد
مامان ری: چیزی شده پسرم سوزومه رو چرا اوردی
ری: نگران نباش زیاد مست کرده الانم خوابش برده
مامان ری: در اتاقش بازه میتونی بخوابونیش اونجا
ری: نه بزار پیش خودم بخوابه شب بیدار بشه ببینه تنهاست حتما میترسه
مامان ری: اوکی هرجور راحتی هرچز نباشه تو بهتر میشناسیش
ری: اوی من اینو میخوابونم میام....شامو کی حاضر میکنی
مامان ری: الان زوده.... الان گشنته
ری: نه زیاد گشنم نیست پس میرم یه دوش هم میگیرم
مامان ری: راستی ری خوانواده جسیکا اینا برای شام میان
دیدگاه ها (۱)

part 172ری: واای مامان چرا زود تر نگفتی مامان ری: چیه برا می...

part 173رفته اتاقش تا سوزومه بیدار بشه جسیکا: سوزومه؟ اون ای...

part 170سوزومه: لیلی یه لیوان دیگه برام میریزی؟(مست) لیلی: ب...

part 169اسلاید اخر: اتاق خوابگاهشون. ببخشید یادم رفت هر چهار...

قهر من

عشق ممنوع

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط