فصلــ💜دومــ💜
فصلــ💜دومــ💜
پارت ۴۷💜
ددی💜شوگره💜اجباریه من 💜
صبح جیمین پاشد و از اتاق رفت بیرون
ساناکو رو روی کاناپه ندید
رفت تو اتاق قبایش
دید رو تخت خوابیده
رفت سمتش و موهاشو از تو صورتش کنار زد
خیلی کیوت و آروم خوابیده بود
بعدش برگشت و زد بیرون
رفت دست صورتشو شست و برگشت تو آشپزخونه
از تو یخچال مواد لازمو درآورد تا صبحونه درست کنه
جیمین:: مثلا زن دارم...
سانامی ویو:
چند لحظه حس کردم یکی داره موهامو نوازش میده
خاستم چشامو باز کنم ولی خیلی خوابم میومد
بلاخره خواب از چهرم پرید...
سانامی:: جیییییغغغغغغغغ
جیمین با نگرانی از پشت میز بلند شد و دووید تو اتاق
جیمین:: جونم چیشدی باز؟!
سانامی:: حقق..حق ا..از رو تخت افتاااادم😭
جیمین:: مث حیوونا ک بخابی همین میشه...
جیمین رفت کنارش و براید استایل بلندش کرد و نشست رو تخت اونم نشوند رو پاهاش
جیمین:: پات درد گرفت؟!
سانامی:: اوهوم🥺
جیمین:: ههععفففف چیکارت کنم،چرا دیشب زدی بیرون هاا؟!
سانامی:: اگه میموندم پیشت بغلم میکردی؟!
جیمین:: عاه...راستی من بعدظهر میخام برگردم ژاپن
سانامی:: چیییییییییی؟؟؟؟!!!!
جیمین:: میدونی قطعی نبود دیشب ک گفتی کاش میموندم ژاپن دیگه مطمئنم شدم ک برم☺️
سانامی:: نرو🥺
جیمین:: چرا؟!
سانامی بوسه ای رو لبای جیمین گذاشت و سرشو گذاشت رو سینش
سانامی:: وقتی بهم بی محلی کنی و باهام بد بشی روان و اعصابم بهم میریزه،تصور میکنم تو بغلتم و بوسم میکنی... اینجوری یکم آروم میگیرم،دیشب ک بیرون بدی داشتم از نگرانی و تنهایی میمردم
الان باز میگی میخای بری،انگار موندن کنار منو نمیخای،بازم معذرت میخام ک با یانگم رفتم بار اون مجبورم کرد بهت نگفته بودم ولی اون همیشه اذیتم میکرد و حتی چند بار بهم سیلی میزد،نمیخاستم بهت بگم چون نگران میشدی،همیشه همین بوده وقتی ی آدم جدید وارد زندگیم میشه باید تا جایی که میتونه زجرم بده...
جیمین باز تحت تاثیر حرفاش قرار گرفته بود
دلش بحالش سوخت...مونده بود جواب کدوم یک از حرفاشو بده
حرفایی ک هر کلمش قلبشو ب درد میاورد...
جیمین:: یانگمو میدونم چیکارش کنم...
سانامیو اروم گذاشت رو تخت
جیمین:: بریم صبحونه بخوری؟!
سانامی:: میل ندارم
بعدش دراز کشید و پتو رو کشوند رو خودش
جیمین رفت نزدیکش و پتو رو کشوند پایین
بلندش کرد و بغلش کرد و رو گونشو بوسید
جیمین:: خودم همیشه پیشتم،اذیتتم کردم حتما حقت بوده
سانامی:: گناه دارم😐
جیمین:: به...
سانامی:: راستی بهم نی نی ندادی😐
جیمین:: اگه تونستی خودتو جم جور کنی پاشکسته،بچه رو هم میتونی،گمشو پایین بریم غذاتو بدم بخوری
#dasam
❌اصکی ممنوع❌
پارت ۴۷💜
ددی💜شوگره💜اجباریه من 💜
صبح جیمین پاشد و از اتاق رفت بیرون
ساناکو رو روی کاناپه ندید
رفت تو اتاق قبایش
دید رو تخت خوابیده
رفت سمتش و موهاشو از تو صورتش کنار زد
خیلی کیوت و آروم خوابیده بود
بعدش برگشت و زد بیرون
رفت دست صورتشو شست و برگشت تو آشپزخونه
از تو یخچال مواد لازمو درآورد تا صبحونه درست کنه
جیمین:: مثلا زن دارم...
سانامی ویو:
چند لحظه حس کردم یکی داره موهامو نوازش میده
خاستم چشامو باز کنم ولی خیلی خوابم میومد
بلاخره خواب از چهرم پرید...
سانامی:: جیییییغغغغغغغغ
جیمین با نگرانی از پشت میز بلند شد و دووید تو اتاق
جیمین:: جونم چیشدی باز؟!
سانامی:: حقق..حق ا..از رو تخت افتاااادم😭
جیمین:: مث حیوونا ک بخابی همین میشه...
جیمین رفت کنارش و براید استایل بلندش کرد و نشست رو تخت اونم نشوند رو پاهاش
جیمین:: پات درد گرفت؟!
سانامی:: اوهوم🥺
جیمین:: ههععفففف چیکارت کنم،چرا دیشب زدی بیرون هاا؟!
سانامی:: اگه میموندم پیشت بغلم میکردی؟!
جیمین:: عاه...راستی من بعدظهر میخام برگردم ژاپن
سانامی:: چیییییییییی؟؟؟؟!!!!
جیمین:: میدونی قطعی نبود دیشب ک گفتی کاش میموندم ژاپن دیگه مطمئنم شدم ک برم☺️
سانامی:: نرو🥺
جیمین:: چرا؟!
سانامی بوسه ای رو لبای جیمین گذاشت و سرشو گذاشت رو سینش
سانامی:: وقتی بهم بی محلی کنی و باهام بد بشی روان و اعصابم بهم میریزه،تصور میکنم تو بغلتم و بوسم میکنی... اینجوری یکم آروم میگیرم،دیشب ک بیرون بدی داشتم از نگرانی و تنهایی میمردم
الان باز میگی میخای بری،انگار موندن کنار منو نمیخای،بازم معذرت میخام ک با یانگم رفتم بار اون مجبورم کرد بهت نگفته بودم ولی اون همیشه اذیتم میکرد و حتی چند بار بهم سیلی میزد،نمیخاستم بهت بگم چون نگران میشدی،همیشه همین بوده وقتی ی آدم جدید وارد زندگیم میشه باید تا جایی که میتونه زجرم بده...
جیمین باز تحت تاثیر حرفاش قرار گرفته بود
دلش بحالش سوخت...مونده بود جواب کدوم یک از حرفاشو بده
حرفایی ک هر کلمش قلبشو ب درد میاورد...
جیمین:: یانگمو میدونم چیکارش کنم...
سانامیو اروم گذاشت رو تخت
جیمین:: بریم صبحونه بخوری؟!
سانامی:: میل ندارم
بعدش دراز کشید و پتو رو کشوند رو خودش
جیمین رفت نزدیکش و پتو رو کشوند پایین
بلندش کرد و بغلش کرد و رو گونشو بوسید
جیمین:: خودم همیشه پیشتم،اذیتتم کردم حتما حقت بوده
سانامی:: گناه دارم😐
جیمین:: به...
سانامی:: راستی بهم نی نی ندادی😐
جیمین:: اگه تونستی خودتو جم جور کنی پاشکسته،بچه رو هم میتونی،گمشو پایین بریم غذاتو بدم بخوری
#dasam
❌اصکی ممنوع❌
۴۴.۳k
۱۷ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.